درباره استان قم


دریاچه نمک حوض سلطان دریاچه نمک حوض سلطان در 40 کیلومتری شمال شهرستان قم و 85 کیلومتری جنوب تهران و در حاشیه بزرگراه تهران قم قرار دارد .این دریاچه که به دریاچه ساوه قم ودریاچه شاهی هم معروف است به مساحت تقریبی 240 کیلومتر مربع درشمال شرق شهرستان قم واقع شده است ورشته کوههای البرز درشمال آن قرار دارد وسعت و شکل دریاچه متناسب با ورود آب و میزان بارندگی آن در فصول مختلف سال متفاوت است . درمواقع بارندگی و ذوب برف های ارتفاعات اطراف چون بر میزان آب ورودی افزوده می شود ، وسعت آن زیاد و درغیر از این ایام وسعت آن کاهش می یابد . بدین ترتیب سطح آب دریاچه پیوسته در نوسان است. درموقع پرآبی سطح دریاچه گسترش می یابد و آب آن اراضی پست و شوره زار باتلاقی پیرامون را می پوشاند و دریاچه بزرگی به طول 18 وعرض 16 کیلومتر تشکیل می دهد که به نام دریاچه حوض سلطان یا کویرنمک مشهور است. رودهای متعددی به این دریاچه وارد می شوند که عموما" از اراضی شوره زار و نمکی اطراف عبور می کنند. حوض سلطان در سال 1883 میلادی و بر اثر ساخت جاده شوسه تهران قم تشکیل شد راههای ورود به منطقه : در 35 کیلومتری مسیر قم-تهران جاده خاکی وجود دارد که به دریاچه می رسد . درون دریاچه نیز جاده خاکریزی هست که برای جلوگیری از فرو رفتن خودروها در باتلاق و بهره برداری از نمک دریاچه مورد استفاده قرار می گیرد . دریاچه حوض‎ سلطان یا دریاچه شاهی ، فرو افتادگی نامتقارنی با 330 كیلومترمربع وسعت، در 35 كیلومتری شمال قم و در شمال باختری دریاچة نمك است. این دریاچه شامل دو چالة جدا از هم یكی به نام «حوض‎سلطان» و دیگری به نام «حوض‎مره» است كه با آبراهة باریكی به هم وصل می‎شوند. حوضة باختری )حوض‎سلطان) دارای بلندی 806 متر از سطح دریا است كه به طور معمول از روان‎آب‎های سطحی تغذیه می‎شود. حوضة خاوری (حوض‎مره)، افزون بر روان‎آب‎ها، از رودهایی مانند رودشور و قره‎چای نیز بهره می‎گیرد. مطالعات مستوفی (1350) نشان می‎دهد كه آب‎ ابتدا وارد حوض ‎مره شده و پس از پر شدن آن، از مسیل دو حوض گذشته وارد حوض‎سلطان می‎شود و هنگامی كه آب در حوض‎سلطان چند متر بالاتر آمد، به طرف حوض‎ مره باز می‎گردد و سر ریز این دو حوض، به دریاچة نمك تخلیه می‎شود. مشاهدات صحرایی كرینسلی (1970(، نشان می‎دهد كه از مركز دریاچه به خارج دو پهنة جداگانة قابل شناسایی است. یكی مركز دریاچه كه حدود 24 درصد از مساحت آن را زیر پوشش دارد و با پوستة نمكی پوشیده شده است. دوم، زون مرطوب كه 76 درصد بقیه را تشكیل می‎دهد كه به زون گیاهان ریشه‎ بلند به پهنای 20 متر می‎رسد. پوستة نمكی با 5 سانتیمتر ضخامت، شامل نوارهای هم‎ مركز سفید و خاكستری است و در زیر آن سیلت‎های رسی و خاكستری رنگ مرطوب قرار دارد. این زون (پوستة نمكی) به طور فصلی با آب پوشیده می‎شود، ولی مناطق مركزی آن ممكن است در تمام سال، آب‎دار باشد. مطالعات انجام شده در زون مرطوب نشان داده كه میزان رس موجود در نمونه‎ها، 35 تا 45 درصد است كه 10 تا 90 درصد كانی‎ها، كائولینیت ‎است. در پشته‎های شن و ماسه‎ای زون گیاهان با ریشة بلند، چند خط داغ آب وجود دارد كه به سمت سراشیبی تا ارتفاع 826 متر ادامه دارد. اختلاف ارتفاع بین پست‎ترین و بلندترین خط داغ آب 20 متر است. پیشروی وسیع مخروط ‎افكنه‎ها در پهنای زون مرطوب و روی پوستة نمكی نشانگر آن است كه روان‎ آب سطحی بیش از گذشته است و تغییر آب و هوایی به سوی دورة مرطوب‎تر از گذشته، پیش می‎رود. مطالعات معتمد و همكاران (1356) نشان داده است كه رسوبات حوض ‎سلطان بیشتر از نوع گچ و نمك، مارن و رس است. بررسی‎های لرزه‎نگاری و حفاری نیز نشان داده كه نمك تا عمق 46 متر وجود دارد. این نمك، به صورت 5 لایة جدا از هم با ضخامت كل تا 20 متر است كه با رس‎های قهوه‎ای تا خاكستری از یكدیگر جدا می‎شوند.   منبع:کویر ایران جاذبه های طبیعی کویر استان قم گرچه طبیعت سبز ، کوه های بلند و قلل سفیدپوش ، سواحل نیلگون و... زیبا و تماشایی است ، اما در کویر نیز مناظر شگفت انگیز و دیدنی های بسیار وجود دارد که در هیچ جای دیگر نمی توان یافت. صحراهای پوشیده از نمک ، تپه های طلایی ، شن های روان ، کوه ها و تپه های خاکی و ... همه از چشم اندازهای بی نظیر کویری است . منطقه ی وسیع «دشت کویر» از بزرگ ترین و مهم ترین مناطق اکولوژیکی ایران ، از نظر تنوع گونه های حیوانی و گیاهی در جهان کم نظیر است . بخشی از این منطقه از سال 1343 به عنوان پارک ملی اعلام شد . پارک ملی کویر با بیش از 600 هزار هکتار مساحت ، در جنوب شرقی تهران واقع است و قسمتی از آن در استان قم قرار دارد . این پارک ملی نمونه ای تقریباً بکر از طبیعت است که به دلیل داشتن ذخایر با ارزش گیاهی و جانوری و ویژگی های استثنایی ، از میراث طبیعی و ملی کشور به شمار می آید . تپه های شن های روان با وزش باد ، همواره در حال تغییر شکل و جابه جایی است. انبوه این شن های روان طلایی همراه با بوته های پراکنده مناظر زیبا و دلفریبی را به وجود می آورد . نسیم صبحگاهی کویر، طلوع خورشید و در هنگام اوج اشعه سرخ فام نور خورشید ، و درعصر که با وزش نسیم ملایم دیگر گرما حس نمی شود و بالاخره آسمان کویر در شب که همه ستارگان با فاصله ای کم در آسمان شفاف گرد هم می آیند، همه و همه از دیدنی ها و مناظر طبیعی ای به شمار می روند که تنها در کویر می توان آنها را دید. دریاچه نمک دریاچه نمک از دیگر جاذبه های طبیعی استان به شمار می رود . این دریاچه بخشی از کویر نمک است که در شرق قم واقع شده و فقط زمستان ها آب دارد. حضور ورقه های نمک و برداشت آن که از اوایل تابستان در منطقه جنوبی این دریاچه آغاز می شود، دیدنی است . دریاچه حوض سلطان دریاچه حوض سلطان که با مساحتی حدود 330 کیلومتر مربع ، به " دریاچه ی قم " ، " دریاچه ی شاهی " و " دریاچه ی ساوه " نیز مشهور است ، در جهت غربی – شرقی در شمال غربی دریاچه نمک و شمال استان قم قراردارد . برخی با توجه به نام ساوه که به آن داده اند، آن دریاچه را به حوض سلطان منتسب کرده اند، از جمله " گوبینو" و " دیولافوآ " در سفرنامه های خود می نویسند احتمالاً این دریاچه ممکن است بخشی از دریای بزرگ ساوه بوده باشد که در روز تولد پیغمبر (ص) خشک شده و این نشانه ای از ظهور پیغمبر اسلام بوده است . دریاچه حوض سلطان با مناظر گوناگون و دیدنی خاص خود در ساعات مختلف روز و در فصل های گوناگون ، زیبایی را به نمایش می گذارد. اما مردمان ساکن در روستاهای اطراف سودمندی های آن را نیز در نظر دارند و از آن در بهبود زندگی خود استفاده می نمایند. در حقیقت دریاچه حوض سلطان شامل دوچاله ی جدا از هم به نام " حوض سلطان " و " حوض مره " است که مجموعه آن بیشتر به نام حوض سلطان معروف شده و کمتر از حوض مره یاد می شود. آب هایی که به این دریاچه وارد می شود ، دایمی نیست و به علت عبور از طبقات نمکی ، بی نهایت شور است . هرگاه ورود آب افزایش یابد ، سطح دریاچه گسترش یافته و اراضی پست و شوره زار و باتلاقی پیرامون را با آب صاف می پوشاند و به صورت دریاچه ی بزرگی درمی آید . خاک اطراف به سبب خشک شدن تدریجی دوایر متحدالمرکزی را حول مرکز دریاچه تشکیل می دهد که میزان شوری از مرکز به طرف بیرون به تدریج کاهش می یابد. دریاچه حوض سلطان بعد از اسلام تا حدود سده 19 میلادی دوره های خشک و مرطوب فراوان دیده و برحسب تغییرات مجرای رود مسیله یا رود شور به صورت دریاچه ، باتلاق وکویر در آمده است. از زمان صفویه به بعد نیز ارتباط بین دریاچه حوض سلطان و دریاچه نمک به سبب تأسیس سدی در بالای پل دلاک که آب رود قره چای را به دریاچه نمک هدایت می کرد، قطع یا ضعیف شد . در سال 1262 ش ، دو نیمه ی دریاچه حوض سلطان به هم متصل شد و تشکیل دریاچه ی بزرگی را داد . گویند در سال 1299 هـ . ق ، با تخریب سدی که در برابر مسیله رود قرار داشت ، دریاچه هر روز کوچک تر شد. برای آباد کردن زمین های زراعتی ساوه هم سد ساوه را تعمیر و مانع هدر رفتن آب شدند. این امر موجب خشکی باتلاق های اطراف دریاچه و مانع ورود آب به دریاچه حوض سلطان شده است . غارها غار وشنوه : در 60 کیلومتری قم در کوه اردهال چهار غار قرار دارد که در داخل یکی از آنها منبع عظیمی از آب وجود دارد. این آب از شکاف کوه سرازیر می شود و به صورت چشمه فوران می کند . این غار یکی از جاذبه های بسیار دیدنی استان قم به شمار می رود . غار کـَهـَک : در 30 کیلومتری جنوب قم واقع است و یکی از آثار طبیعی و باستانی استان به شمار می رود . سایر نقاط دیدنی شهر کَهـَک؛ این شهر از سه سمت مشرف به ارتفاعات است و دره زیدان در شرق آن قرار دارد از این رو دارای آب و هوایی معتدل و است . حضور امامزاده زینب خاتون ( ع ) ، خانه ملاصدرا و غار معروف کهک عامل مهمی برای جذب گردشگران به این منطقه است . روستای وشنوه ؛روستایی ییلاقی که یکی از زیباترین روستاهای ایران به شمار می رود و فندق آن از شهرت خاصی برخوردار است. روستای نایه ؛ این روستای ییلاقی در بخش خلجستان از دیگر روستاهای دیدنی استان قم و ایران محسوب می شود. روستای جمیزقان ؛در بخش خلجستان در 65 کیلومتری شمال غرب شهر قم در دره ای قرار دارد . رودخانه " وزوا" از جنوب آن می گذرد وجود رودخانه ، کوه ها ، گردنه ، چشمه و پوشش گیاهی مناسب و داشتن آب و هوایی معتدل و خشک از خصوصیات جالب توجه این روستا به شمار می رود. روستای اَوِل؛ از روستاهای ییلاقی با درختان خرم و آب وهوای مطبوع است که یکی از فضاهای طبیعی دلنشین را شکل می دهد. کتاب سیمای میراث فرهنگی استان قم زهره پری نوش - سایت تبیان ////// معرفی امامزاده های استان قم امامزاده احمد بن اسحاق این زیارتگاه در میدان كهنه قم در جوار امامزاده شاهزاده حمزه قرار دارد. امامزاده " احمدبن اسحاق" یكی از نوادگان امام هفتم (ع) به شمارمی رود . بنای این بقعه درسال 1317 هـ . ق درهنگام سلطنت مظفرالدین شاه بازسازی شده است، اما اصل بنا به دوران پیش از صفویه تعلق دارد كه به دستور شاه تهماسب صفوی به دست تعمیر و تزیین سپرده شد . امامزاده اسماعیل (ع) امامزاده اسماعیل در بالای روستای بیدقان درشش كیلومتری قم درمیان كوه قرار دارد. دراین زیارتگاه  سه تن به اسامی شاهزاده اسماعیل و فرزندش حمزه از نوادگان علی بن جعفر (ع) و شاهزاده محمد از نوادگان امام كاظم (ع) مدفونند. بقعه ازبناهای دوره هلاكوخان مغول یعنی سده هفتم هـ . ق  و با سنگ و گچ بنا شده است. امامزاده باوره بنای این امامزاده در مزرعه باوره در فاصله شش كیلو متری روستای " فردو" قرار دارد. این زیارتگاه شامل دو بقعه است كه هر یك مدفن دوامامزاده به نام های شاهزاده محمد و حسین ، حلیمه خاتون و زینب خاتون از نوادگان امام كاظم (ع) هستند. درمیان هر بقعه دو صندوق منبت روی قبور نصب شده كه از آثار هنری سده یازدهم هـ . ق به شمار می رود. پنج امامزاده پنج امامزاده معروف به امامزاده هادی و مهدی (ع) در گرگابی واقع شده است. این زیارتگاه مركب از دوبنای كنارهم است كه دارای یك صحن مشترك هستند. ساخت یكی از بناها به بیش از120 سال پیش باز می گردد. دراین عمارت شاهزاده ناصرالدین یكی از فرزندان امام زین العابدین (ع) همراه دو تن از فرزندانش یعنی شاهزاده هادی (ع) و شاهزاده مهدی (ع) مدفونند. بنای دیگر ازآثار سده ششم یا هفتم هـ . ق است . دراین ساختمان دو خواهر و برادر ، معروف به شاهزاده جعفر(ع)  و سكینه خاتون (س) مدفونند كه از دیگر فرزندان شاهزاده ناصرالدین به شمارمی روند. سنگ مزار داخل ضریح این زیارتگاه مربوط به پانصد سال پیش است . كاشی های آبی فیروزه ای این بنا نیز به همان دوران تعلق دارد. مجموعه چهل اختران این زیارتگاه در شهر قم قرار دارد و مدفن موسی مبرقع (ع)  فرزند امام محمد تقی (ع)  و  امامزاد گان دیگر است . به همین دلیل در صحن بزرگ این مجموعه سه زیارتگاه به اسامی امامزاده موسی مبرقع (ع) ، چهل اختران و امامزاده زید (ع) قرار دارد. این زیارتگاه در میان مردم به نام " چهل اختران " شهرت دارد. امامزاده موسی مبرقع (ع) : به نظر می رسد كه بنای ساختمان این زیارتگاه از آثار قبل از صفویه باشد. اما اكنون اثری ازگذشت زمان بر چهره آن مشاهده نمی شود و درآن عملیات تجدید بنا صورت  می گیرد. این بنا مدفن موسی مبرقع فرزند امام جواد (ع) است. چهل اختران : تاریخ بنای این بقعه سال 950 هـ. ق آمده است .  بانی آن شاه طهماسب صفوی و اسم معمار هنرمندش " استاد سلطان قمی" از مشاهیر معماری دوره صفویه به شما ر می رود. نام این استاد در زیارتگاه ضبط شده است . در سال 953 هـ . ق  به دستور شاه طهماسب صفوی سقفی بسیار مرتفع از آجر بر این بقعه زده شد. در این مكان قبور جمعی از سادات و امامزادگان از جمله فرزندان و اولادان امام موسی مبرقع (ع) جای دارد . می گویند در این بقعه چهل زن ، چهل مرد و بیست و پنج كودك ، در مجموع صد و پنج نفر، دفن شده اند. امامزاده زید( ع) : بنای این امامزاده عمارتی است كه گنبدی كوچك از آجر به شكل كلاهخود بر فراز آن به چشم می خورد وبه  سده نهم هـ . ق تعلق دارد. این مكان مدفن یكی از نوادگان امام زین العابدین (ع) است. امامزاده حلیمه خاتون این آرامگاه كه مدفن یكی از نوادگان امام كاظم (ع) است ، در روستای لنجرود ، در فاصله 12 كیلومتری جنوب شهر قم قرار دارد. در مدخل بقعه از ایوان غربی، درِ منبت دو لنگه ای وجود دارد كه كتیبه هایی به خط ثلث برجسته  و عباراتی به تاریخ 1302 هـ . ق  نقش بسته است . امامزاده سلیمان این زیارتگاه كه مدفن یكی از سادات حسینی سجاد است ، در دو كیلومتری شمال روستای " صرم " قرار دارد. در ضلع شرقی بقعه ، دو لوح از سنگ سیاه نصب شده كه در حاشیه هر یك به خط ثلث برجسته ، صلوات بر  معصومین و در متن آنها به خط  برجسته نستعلیق ، اسامی متوفیان و تاریخ 970 و989 هـ . ق حجاری شده است . به نظر می رسد بنای اولیه امامزاده به دوره ایلخانی تعلق داشته باشد. امامزاده سلطان محمد شریف این زیارتگاه مدفن یكی از نوادگان امام چهارم ، در محله ای به همین نام در شهر قم  قرار دارد . معماری بنا به سده ی نهم و دهم هـ . ق و شاید اندكی فراتر تعلق دارد كه چند دهه ی پیش ویران و به جای آن گنبد مرتفعی بنا شد . تنها اثر باقی مانده از معماری قدیم ، لوح كاشی فیروزه ای رنگ مرقد است كه از سده هفتم و هشتم به جا مانده است. امامزاده سید سربخش امامزاده سید سربخش در شرق شهر قم مقابل چهل اختران قرار دارد و مدفن یكی از نوادگان امام جعفر صادق (ع) است . بنای این امامزاده از آثار نیمه دوم سده هشتم هـ . ق است . به استناد كتیبه موجود ، این بنا به دستور " غیاث الدین امیرمحمد" از بزرگان خاندان علی صفی و فرمانروایان قم بنیاد شد. تزیینات گچبری بنا از آثار " علی بن محمد بن ابی شجاع " هنرمند بزرگ آن دوران است . شاهزاده ابراهیم بقعه شاهزاده ابراهیم (ع) نزدیك امامزاده علی بن جعفر ( در بهشت ) قراردارد . این بقعه مدفن یكی از نوادگان امام هفتم و بنای كنونی آن متعلق به اوایل سده نهم هـ . ق است . نمای بیرونی بنا هشت گوشه است و گنبد هرمی شانزده تركی دارد. امامزاده شاه ابراهیم این زیارتگاه در مزرعه شاه ابراهیم در فاصله 24 كیلومتری شهر قم  قرار دارد. بنای كنونی زیارتگاه به دوره صفوی تعلق دارد . از آثار قدیم این امامزاده می توان از در منبت به تاریخ 1015 هـ. ق ، قطعه چوب منبت به ابعاد80  در 20 ساتنی متر به تاریخ 1015 هـ . ق كه در بدنه جنوبی ایوان و كنار درگاه  ورودی نصب شده است ، نام برد و نیز چهار سنگ نبشته مشتمل بر ابیاتی كه بر اسپر بدنه جنوبی رواق غرب نصب شده و از جریان آب قنات پیر مهدی حكایت می كند. تاریخ این سنگ نبشته 1064 هـ . ق است . سنگ نبشته دیگری به تاریخ 1078 هـ . ق نیز گویای  احداث بركه ای در كنار مزاراست. امامزاده شاهزاده ابواحمد این زیارتگاه درفاصله بین " چهارامامزاده" و " شاهزاده سید علی" در شهر قم قرار دارد و مدفن ابواحمد محمد  بن حنیفه یكی از نوادگان حضرت علی (ع) است . در این بنا آثار هنری در برگیرنده گچبری و كاشی كاری قابل مشاهده است. امامزاده شاه احمد قاسم(ع) مزار " احمد بن قاسم " یا شازده قاسم (ع) یكی از نوادگان امام جعفر صادق(ع) ، در جنوب شرقی شهر قم نزدیك دروازه قلعه ، قرار دارد این بنا از آثارخاندان علی صفی ( فرمانروایان قم در سده هشتم هـ . ق ) است و گچبری های رنگی زیبا و ارزشمند آن تاریخ 780 هـ. ق ، كار " علی بن محمد بن ابی شجاع " هنرمند برجسته آن دوران است. لوح این مرقد با تاریخ 663 هـ . ق از كاشی زرین فام كه اكنون با عنوان محراب مسجد قم در موزه برلین نگهداری می شود ، از آثار هنری " علی بن محمد بن ابی طاهر " است. شاه حمزه (ع) مزار شاه حمزه كه آن را متعلق به حمزه فرزند امام موسی كاظم (ع) می دانند، بنایی متعلق به نیمه نخست سده دهم هـ . ق است و نزدیك میدان كهنه شهر قم قرار دارد . سبك بنای این مزار، مشابه بنای حرم حضرت معصومه (س) با ابعاد كوچك است. بنا مركب از دو بقعه است كه در برابر آنها، صحنی به طول وعرض 32 و 15 متر قرار دارد. این صحن را " میرزا علی اصغر امین السطانِ  صدر اعظم " زمانی كه از صدارت بركنار شد و در قم اقامت گزیده ، بنا نمود . بنا نمونه ای خوب از سبك معماری وتزیین آن دوره به شمارمی رود. گنبد امامزاده به ارتفاع ده متر، به شكل حلزونی یعنی تركیبی از مخروط وگنبد و از آثار اوایل سده حاضر است. امامزاده شاهزاده جعفرغریب این آرامگاه كه مدفن یكی از نوادگان حضرت امام كاظم (ع) است ، در شرق شهر قم قرار دارد. در وسط بقعه ی این زیارتگاه ، مرقدی با پوشش كاشی از آثار دوره فتحعلی شاه قاجار به جای مانده است . امامزاده شاه جمال این زیارتگاه دارای بقعه و گنبدی كوچك و چندین اتاق است . چهارجانب بقعه ، با چهار ایوان احاطه شده است. بنای زیارتگاه چهارگوش است و بر فراز بقعه گنبدی مشاهده می شود كه از عرق چینی كوتاه با آجر و خشت تشكیل شده ودر مركز آن گنبد كوچك شلجمی ، آراسته به كاشی دیده می شود. آب انبار كوچكی توسط " علی خان سنقری" نایب الحكومه قم در كنار این زیارتگاه بنا شده است. این بنا كه ساختمان آن را متعلق به دوره قاجار می دانند، برسر راه جاده اراك قراردارد. شاهزاده زكریا در بخش خلجستان بین روستای عیسی آباد و میدانك ، رود كوچك خشكی وجود دارد كه دركنار آن از عمق 5 متری سطح زمین ، سدی آجری به صورت برجی از سنگ وگچ بنا شده است . ساختمان امامزاده زكریا در دوره صفویه برروی این سد بنیان شد . نمای بیرونی این بقعه هشت ضلعی و با آجر وگچ  بنا شده است. شش امامزاده این زیارتگاه تنها امامزاده شاخص و برجسته دهستان قمرود است كه به سبكی ساده و با ویژگی های معماری بومی منطقه در سال 1331 هـ . ق ( عصر ناصری) به همت " مهند س الممالك غفاری "  بنا شده است . در این بقعه چنانچه از نام آن بر می آید، شش تن كه همه از نوادگان امام موسی كاظم (ع) هستند ، مدفونند. ویژگی شاخص بنا ، كاشی های هفت رنگ عصر قاجاریه و كتیبه های كاشی كاری بر فراز قسمت ورودی بناست. امامزاده شاهزاده جعفر این زیارتگاه در روستای " گیو " نزدیك دستگرد خلجستان قرار دارد و مدفن یكی از فرزندان امام كاظم (ع) به شمار می رود. این بنا با جداری از تخته سنگ های بلند و كم حجم و ملات گچ ساخته شده و قاعده آن ازبیرون به شكل برج است . زیارتگاه در ابتدا از داخل نیز به صورت برج بود كه در تعمیرات و تزیینات عهد صفوی جدار درونی آن به صورت هشت تركی در آمد. امامزاده عبدالله این بنا نزدیك قلعه صدری قرار دارد و منسوب به یكی از نوادگان امام سجاد (ع) است . بر فراز بقعه ی این زیارتگاه ، ایوانی الحاقی قرار دارد كه قسمتی از آن ،  نزدیك درگاه ، به شیوه معرق ، كاشی كاری شده و احتمالاً به دوره قبل از حكومت قاجار تعلق دارد. امامزاده علی بن  جعفر(ع) امامزاده علی بن جعفر مشهور به " در بهشت " در شرق شهر قم قرار دارد. بنا هشت وجهی با گنبد دو پوشش هرمی شكل ، به اوایل سده هشتم هـ . ق تعلق دارد كه در دوره قاجار ایوان و بیوتاتی بدان اضافه شد. این امامزاده مدفن " علی بن جعفر " فرزند امام صادق (ع) است . این بقعه پس از آستانه مقدسه بربقیه اماكن و مقابر استان قم از نظر تزیینات برتری دارد. یكی از مهم ترین عناصر تزیینات این بقعه هنر گچبری به كار رفته درآن است كه در زمره ی برجسته ترین آثار هنری سده هشتم وهم طراز بناهایی همچون " گنبد علویان همدان ، " مدرسه حیدریه ی قزوین" و " بقعه پیربكران اصفهان " محسوب می شود. كاشی های كوكبی زرین فام ازاره بنا بالغ بر 94 پارچه با نقش های گیاهی ، حیوانی وانسانی و كتیبه هایی به خط نسخ شامل آیات قرآن ،  روایات مذهبی و ابیات فارسی ، از دیگر تزیینات منحصر به فرد این بقعه به حساب می آیند و بخش هایی از آنها ، امروزه زینت بخش بسیاری از موزه های ایران وجهان است. محراب زرین فام بنا كه در طاق نمای جنوبی بقعه قرار داشت و به دستور " یوسف بن علی بن محمد بن ابن طاهر" آخرین فرد از خاندان ابی طاهر به سال 734 هـ . ق ساخته شده بود ، یكی دیگر از آثارهنری این بقعه است . این محراب امروزه زینت بخش موزه ی دوران اسلامی درموزه ملی ایران است. امامزاده معصومه ( زینب خاتون) بنای امامزاده سیده معصومه ( زینت خاتون ) از احفاد ( نوادگان ) امام موسی كاظم (ع) ، دردامنه كوهی درشمال غربی شهر كهك قرار دارد. هرچند به استناد شواهد باقی مانده ، اسكلت اصلی بنا به پیش از دوران صفوی تعلق دارد ، اما به اعتبار یك قطعه چوب منبت كه از صندوق منبت روی قبر باقی مانده  وكتیبه ای  كه با تاریخ 999 هـ . ق موجود است ، بنا والحاقات جانبی آن متعلق به دوران صفوی است. برجسته ترین اثر هنری بازمانده از امامزاده معصومه، در منبت گره كاری و گل میخ كوبی شده آن است كه تاریخ 979 هـ. ق برروی آن حك شده و امروزه زینت بخش موزه باغ فین كاشان است. امامزاده ناصر(ع) بنای چهار ضلعی امامزاده ناصرالدین (ع) در شهرقم از آثار سده دوازده هـ . ق یا اواخر دوره صفویه به شمار می رود. این بقعه به صورت چهار گوش مختلف الاضلاع به طول 50/4 متر وعرض 20/4 متر است . جداره های بنا تا حدود یك متر از سنگ مرمر پوشیده شده و بقیه آن با كاشی های فیروزه فام ساده وخشتی و آینه كاری تزیین یافته است. سقف زیارتگاه از داخل مزین به آینه و گچبری است. نمای بیرونی بنا از آجر و كاشی ساخته شده است . این بنا دو مدخل دارد، اما فاقد صحن ، ایوان و بیوتات است. در این بنا یكی از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) مدفون است. امامزاده هادی (ع) دركنار جاده جمیزقان – قاهان  در دامنه كوه ، بقعه ای به نام امامزاده هادی (ع) قرار دارد. وی یكی از فرزندان امام موسی كاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) وحضرت معصومه (س) است . بنای این زیارتگاه از هشت صد سال پیش به جای مانده است. شاهزاده هادی این زیارتگاه از دوره صفویه باقی مانده و در روستای وشنوه قرار دارد . بنای آن دارای ساختمانی چهار ضلعی است كه با گنبدی ترك از كاشی تزیین یافته است . برجدارهای ساختمان نقاشی قدیمی به جای مانده است . این نقوش حدود هفتاد سال پیش توسط " میر حسن نقاش " انجام شده است. از دیگر امامزاده های استان قم می توان به موارد زیر اشاره  نمود: امامزاده ابراهیم در بخش كهك در روستا ی  سیرو، امامزاده فاضل از بناهای دوره قاجاریه در روستا ی  بیدهند بخش كهك از دوره صفویه ، بقعه متبركه سكینه خاتون یكی ازنوادگان امام كاظم (ع) كه از سال های آغازین دوره صفویه دربخش مركزی روستای زالون آباد به جای مانده است ، بنای شاهزاده مهدی غایب از دوره صفویه در بخش خلجستان روستای كاسوا، بنای امامزاده عاقب متعلق به دوره قاجاریه در بخش خلجستان روستای بنابر، شاهزاده ابوطالب از بناهای دوره صفویه در بخش خلجستان روستای نویس ، شاهزاده احمدبن علی متعلق به سده نهم هـ . ق در بخش خلجستان روستای كاسوا، بقعه علمدار احتمالاً از سده های پنجم وششم هـ. ق در روستای كیاب بخش خلجستان ، بقعه سلطان محمود از دوره صفویه در بخش كهك درروستای صرم ونیز مقبره شیخ اباصلت در محله مسجد جامع قم از دوره صفویه ، آرامگاه شاهزاده احمد بن محمد حنیفه از آثار سده های هشتم تا دهم هـ . ق دركنار امامزاده شاه سید علی قم، امامزاده ابوالعباس احمد (ع) ، مجاور " در بهشت " قم از آثار سده هشتم هـ . ق ، امامزاده شاهزاده احمد وعلی حارث در خاكفرج ، امامزاده شاهزاده جعفر غریب مدفن ، یكی از نوادگان حضرت امام كاظم (ع) در شرق شهر قم ، چهار امامزاده از دوره قاجاری در كنار مسجد جامع  و گورستان قدیمی شهر كهك و... مقابر باغ گنبد سبز شهر قم درسده هشتم هـ . ق شاهد ساخت یادمان های مذهبی تاریخی متعددی بود كه درفرهنگ معماری ایران به نام " برج های آرامگاهی " شناخته می شوند. شاخص ترین این بناها مجموعه ای را تشكیل می دهند كه تحت عنوان " مقابر دروازه كاشان قم" شناخته می شوند . دراین سه بنا كه از نظر هنر گچبری از نمونه های منحصر به فرد به شمار می روند، امرای خاندان " علی صفی"  فرمانروایان مستقل قم در سده هشتم هـ . ق مدفونند. این مجموعه از سه برج آرامگاهی تشكیل شده كه از جنوب به شمال قرار گرفته اند. مقبره " خواجه اصیل الدین " كه دو تن از امرای خاندان صفی در آن به خاك سپرده شده اند و تاریخ 761 هـ . ق در این برج مشاهده می شود. مقبره " خواجه علی صفی "  مدفن سه تن از امرای خاندان صفی . تاریخ 792 هـ. ق  در این آرامگاه به چشم می خورد . مقبره شمالی به اواخرسده هشتم و اوایل سده نهم هـ . ق تعلق دارد. شلجمی : اگر دو قوس از دایره بر سطحی محیط شود كه هر دو از نصف دایره طولشان بیشتر باشد و انحداب یا كوژی آن دو در دو جانب باشد آن شكل را شلجمی گویند. ازاره : آن قسمت ا ز دیوار اتاق و یا ایوان كه از كف طاقچه تا روی زمین بود. کتاب میراث فرهنگی استان قم/// ///// خانه های تاریخی معروف استان قم در قسمت قبل قلعه های معروف استان قم معرفی شد. اینك در ادامه می خوانیم ... خانه حضرت امام خمینی ( ره ) خانه حضرت امام خمینی (ره ) در شهر قم ، ساختمان دو اشكوبه ( طبقه ) و بسیار ساده ای است كه از زیرزمین  و طبقه همكف تشكیل شده است . حیاط ساختمان در قسمت جنوبی قرار گرفته و در شمال ، شرق و غرب آن فضاهای سرپوشیده قرار دارد. استقرار فضاها به گونه ای است كه پلكان میانی ، ساختمان را به دو بخش بیرونی از سمت شرق و اندرونی درسمت غرب تقسیم می كند. تالار سمت شرق محل سخنرانی حضرت امام ( ره ) در دهه های گذشته بود. از شواهد ساختمانی ومعماری بنا پیدا است كه تاریخ ساخت آن به اوایل سده حاضر باز می گردد. بنا درحدود سال 1335 شمسی توسط حضرت امام خمینی ( ره ) خریداری و تا سال 1343 توسط معظم له مورد استفاده بوده است . روزانه بازدید كنندگان فراوانی از سراسر جهان به عنوان یادمان تبرك شده از سوی حضرت امام خمینی ( ره ) ، از این بنا بازدید می كنند. خانه حاج علی خان زند خانه حاج علی خان زند درمركز بافت قدیمی شهر قم معروف به محله " چهار مردان " در كوچه " گذرقلعه " قرار دارد . با توجه به فرم و مصالح به كار رفته ، ساختمان متعلق به اواخر قاجار یعنی حدود 130 سال پیش است . ورودی بنا شامل سر در كوتاه با نمای روكار آجری و بندكشی است كه در قسمت پیشانی ، اشكال هندسی و تزیینات نازك كاری دارد و از طریق دالانی در جبهه جنوبی به حیاط مركزی ( میانسرا) ارتباط می یابد. این عمارت شامل سه بخش است . شاه نشین تابستانی با بادگیر منفرد كه به زیرزمین راه دارد و در جبهه شرقی واقع است . شاه نشین زمستانی كه فضای بیشتری را در بر می گیرد و در جبهه شمال واقع شده و بخش سوم ، مخصوص خدمه كه در جبهه غربی جای دارد . بنا دارای ستون ها ی سنگی با سرستون تزیینی در ایوان شمالی وشرقی وآجر كاری در درهای چوبی است . خانه زند درسال 1379 در فهرست آثار ملی به ثبت رسید ودر اختیار میراث فرهنگی استان قم قرار گرفت و در سال 1380 مرمت اساسی شد . خانه حاج قلی خان دراین خانه تاریخی بخشی از اداره میراث فرهنگی قم مستقر شده است . بنای این عمارت از اواخر دوره قاجار به جای مانده است ، اما اتاق ها  و فضاهای جنوبی كه  قدیمی ترین بخش بنا است ، قدمتی بیش از 120 سال دارند . دو بادگیر و ستون های سنگی ایوان های شمالی و شرقی و پنج دری های چوب گردو از خصوصیا ت بارز بنا به شمار می رود. خانه ملا صدرا (حكیم باشی) خانه ملا صدرا در كهك ، یادگاری بازمانده از دوران سكونت این حكیم در قم است . خانه ملاصدرا در منتهی الیه غرب روستای كهك درمحله چال حمام واقع است و پیرامون آن را خانه های روستایی  با بافت معماری مناطق گرمسیری احاطه كرده اند. پلان اصلی بنا شبستانی است چلیپایی (چهار صفه ) كه گرداگرد آن را در چهار گوشه ، طبقه همكف واول ، حجره ها و اتاق هایی در بر گرفته اند. متأسفانه قسمت اعظم بنا تخریب شده واز هشت اتاق پیرامون شبستان تنها یك اتاق باقی مانده است . دو اتاق دیگر طی تعمیرات سال 1377 شمسی بازسازی شد. تزیینات بنا شامل گچبری شبه سجاده ای و مشبك های گچی در نورگیرهاست . در شرق خانه قنات نسبتاً پرآبی وجود دارد كه جزیی از مجموعه خانه ملا صدرا محسوب می شود. برخی دیگر از خانه های تاریخی شهر قم عبارت اند از : خانه آیت الله حائری درخیابان طالقانی ؛ قاجاری ، خانه یزدان پناه درخیابان 19 دی ( باجك) ؛ قاجاری ، خانه سید باقر روحانی جنب مسجد گذر قلعه ؛ قاجاری ، خانه توكلی در خیابان طالقانی ؛ قاجاری ، منزل سید حاجی روحانی روبه روی مسجد امام صادق ( ع ) ؛ قاجاریه و منزل شاكری در خیابان طالقانی از دوره قاجاریه باقی مانده است . کتاب میراث فرهنگی استان گیلان //// معرفی قلعه های استان قم در قسمت قبل پل ها و سدهای معروف استان قم معرفی می شدند . اینك در ادامه می خوانیم ... قلعه سام آباد این قلعه در جنوب شرقی قمرود در فاصله چهار تا پنج  كیلومتری روستای قمرود قرار دارد. طول و عرض قلعه 76 متر است و چهاربرج در چهار گوشه آن وجود دارد . قلعه دارای یك حیاط مركزی و از نوع بناهای چهار ایوانی است كه ایوان های شرقی وغربی آن به صورت دروازه است. در كنار دروازه غربی ، حمامی هنوز پا برجاست . قلعه قرمز در شمال كاروانسرای حوض سلطان ، بنایی به نام قلعه قرمز با كاربری نظامی ساخته شده است . این بنا 112 متر عرض و 115 متر طول دارد و كاملاً مشخص است كه با شتاب ساخته شده و ناتمام مانده است . تمام بنا جز سر در ورودی آن از خشت و گل ساخته شده و دورادور آن اتاق های متعدد وجود داشت. حیاط كوچكی در سمت شمال ، بنا شده و در برابر سر در اصلی ، یك باغ كوچك به كاشتن سبزیجات اختصاص داده شده است. به این ترتیب در زمان آبادی این راه ، قلعه قرمز ، محل مسكونی كشاورزان بود. در جلوی قلعه ، آب انبار بزرگی وجود دارد كه از آب باران پر می شد . قلعه قمرود قمرود دارای دو قلعه كهن و جدید بود كه امروزه فقط بخش هایی از آنها برجای مانده است . یكی از این قلعه ها احتمالاً  مربوط به دوره صفویه یا پیش از آن است و اكنون به صورت باربند یا آغل گوسفند از آن استفاده  می شود. قلعه ی دیگر توسط مهندس الممالك برای اسكان خود ، اطرافیان و خدمه اش در جوار شرقی قلعه كهن بر پا شده بود. قلعه دارای بازارچه ای مهم بود و حوضخانه و بارگیر داشت. قلعه گلی بعد از آبادی " محمد آباد كاج " در پای اولین تپه های آهكی به طرف شمال شرقی ، آثار این قلعه قدیمی مخروبه مشاهده می شود . این قلعه كه در كنار قلعه سنگی محمد آباد  قرار دارد ، مربوط به دوره اشكانی است و خرابه های آن شامل یك دیوار بلند از خشت های ضخیم است. برای ساخت این قلعه محوطه ای را محدود نموده و در وسط آن خرابه های خشتی و گلی ، بناهایی چند طبقه ساخته بودند . در برج ها و پی های سنگی ، ورقه های آهكی برا ی استحكام به كار رفته است . از آنجا كه ساختمان به كلی فرو ریخته قبل از كاوش دقیق نمی توان نقشه اصلی آن را روشن نمود. به هر حال خشت های قطور و بزرگ بدنه و پایه ، از تعلق ساختمان به دوران پیش از اسلام حكایت می كند . در اطراف قلعه گلی بقایای ظروف شكسته و كاشیهای لعاب دار فراوان دیده می شود. قلعه مظفرآباد قلعه مظفر آباد كه حدود 5 كیلومتری شرق روستای قمرود واقع شده ، از آثار مهندس الممالك  و به نام یكی از پسران اوست . قلعه دارای پنج برج است كه چهار برج در چهار گوشه ی آن و برج پنجم در میانه ضلع شرقی قرار دارد. كنار در ورودی نیز حمامی ساخته بودند. دیگر قلاع بازمانده استان قم قلعه زا ر بلاغ ؛ از دوره ماد در جاده قدیم قم – تهران بعدازگردنه علی آباد واقع شده است . قلعه تپه طغرود ؛ ا زدوره ایلخانی در كنار روستای طغرود قرار دارد. قلعه چك ؛این قلعه متعلق به دوران اسلامی ، در بخش خلجستان بعد از روستای نویس ، روبه روی ارتفاعات روستا قرار دارد. قلعه جمكران ( قلعه گبری ) ؛ در روستای جمكران و از بناهای پیش از اسلام است ومصالح به كار رفته در آن شامل خشت و گل است . قیزقلعه سی جمكران ؛به دوره پیش از اسلام واسلامی تعلق دارد و در جنوب غربی مسجد جمكران در مقابل كوه دو برادران واقع است . قلعه سیرو ؛این قلعه از دوره ساسانی باقی مانده و در بخش كهك در صخره ای مشرف بر روستای  سیرو قرار دارد. قلعه قنبرعلی؛درشرق روستا ی قمرود قرار دارد و دارای حیاط مركزی و چهار برج در چهارگوشه است . قلعه احتمالا ً صفوی است . قلعه ملك آباد؛ را مهندس الممالك برا ی دختر ش و به نام او برپا داشت. در كنار این قلعه آسیاب آبی احداث شده بود. قلعه وتوس ( توس) كهندان ؛ به دوره اسلامی تعلق دارد و در بخش خلجستان بعد از روستای ونان ، در ارتفاعات كوه توس واقع است . شیرین قلعه ( منصور آباد) ؛ در جنوب شرقی قمرود آثار كمی از آن باقی است . کتاب میراث فرهنگی استان گیلان زهره پری نوش - سایت تبیان ////// كاروانسراها - قم ( قسمت اول ) كاروانسرای  حوض سلطان ( رباط حوض سلطان ) كاروانسرای حوض سلطان یا رباط حوض سلطان ، بنایی است آجری كه در جاده تهران – قم بر روی پایه ای سنگی استوار شده و در كنار یك كاروانسرا ی دوره صفویه در دشت های جنوبی كوهمره  قرا ر دارد . این كاروانسرا در دوره ناصرالدین شاه قاجار احداث شد. تنها مدخل كاروانسرا به صورت پیش خوانی دربرابر حیاط اصلی قرار می گیرد . از آنجا می توان وارد دروازه اصلی كاروانسرا شد . درطرفین این  دروازه اتاق هایی برای نگهبانان و دوقهوه خانه وجود دارد. حیاط اصلی با قرینه سازی كامل ، شامل ایوان هایی است كه در دیگر كاروانسراها مشاهده می شود . در كنار ایوان ها ، راهروهایی وجود دارد كه به اصطبل ها راه دارد . در كناریكی از ایوان ها پلكانی به طرف بالاخانه می رود . پشت سراین ایوان ها تالاری وجود دارد كه هوایش به وسیله چهارتنوره ، مطبوع و خنك می شود. اصطبل مركب از دهلیز وسیعی درگوشه شمال شرقی است كه به یك تالار ستون دار منتهی می شود. مجموعه ، آب انباری دارد كه محل ذخیره آب مورد استفاده روزانه بود. اطراف حیاط نیز اتاق های آجری با ازاره ها یی از سنگ سفید آهكی وجود دارد. جلوی كاروانسرا حیاط دیگری با طاق نما دیده می شود . پیش از حیاط اصلی مكانی است كه هنگام وزش غبار و بادهای سوزان ، كاروانیان با اقامت درآن محفوظ می ماندند . اطراف كاروانسرا طاق نماهایی وجود دارد كه اسب سواران از آن استفاده می كردند . درسمت جنوب نیز چند اتاق ساخته شده كه دیوارشان به دیوار كاروانسرای قدیمی صفویه چسبیده است. در گوشه جنوب غربی پیشخوان ، یك حمام ، مركب از یك اتاق بزرگ و دو اتاق كوچك قرار دارد. اتاق بزرگ تر به عنوان رخت كن و سربینه به كا ر می رفت . یكی از دو اتاق كوچك برای شستشو بود و اتاق دوم حوضچه ای برای آ ب تنی داشت . كوره حمام در زیر این مجموعه قرار دارد. این كاروانسرا مدت زیادی دایر نبود و به سبب ایجاد دریاچه حوض سلطان راه عبور ازآن مسیر مسدود شد . كاروانسرای قلعه سنگی این كاروانسرا در كنار جاده ری – قم ساخته شده و تا سال 1883 م مورد استفاده بود و به همین دلیل سالم تر باقی مانده است . با توجه به كشف چند سكه مغولی از سده های هفتم وهشتم هجری ، احتمال می رود بانی این كاروانسرا غازان خان ( 694هـ . ق ) باشد وحتی تاریخ بنای كاروانسرا مقدم بر حكومت پادشاه مغول باشد، د راین صورت باید قدمت آن را به اواخر دوران سلجوقی نسب داد. حصارعظیمی مجموع كاروانسرا را احاطه كرده كه ، برج ها ی متعددی آن را حمایت می كند . بقیه تأسیسات با ارتفاعی برابر با نصف ارتفاع حصار ساخته شده اند. در كاروانسرا چهارایوان عمیق در چهار طرف حیاط مركزی قرار دارد كه دارای طاق گهواره ای هستند و در انتهای آنها راهی برا ی  ورود به اصطبل ها دیده می شود. اتاق هایی نیز برای قراردادن توشه و بار مسافران وجود دارد كه مستقیماً با هوای آزاد در ارتباط هستند. برای مسافران ویژه ، بخش های خصوصی در طرف چپ مدخل كاروانسرا ساخته شده بود. یكی از تالارهای این قسمت از كاروانسرا با گنبد بسیار زیبایی پوشیده شده بود. قلعه در برابر گردنه كوچكی قرار دارد. دراین محل پلی وجود دارد كه اززیر آن نهری عبور می كند و آب رودخانه ای را كه در 25 كیلومتری كاروانسرا قرار دارد به طرف كاروانسرای حوض سلطان هدایت می كند. بالای گردنه ، برج كوچك دیده بانی از دور پیدا ست . كاروانسرای علی آباد وقتی سیل راه كاروانسرای حوض سلطان را از میان برد ، راه جدید تهران – قم ساخته شد و در كنارآن مجموعه ی علی آباد شكل گرفت . ساختمان این كاروانسرا به سبك معمول دارای سه تالار ستون دار در سه گوشه ی بنا است . در هر یك ازاین تالا رها، سكویی بین چهار ستون وجود دارد . از خصوصیا ت كاروانسرا این است كه سر در آن به جای این كه جلوتر از دیوارهای اطراف باشد ، عقب رفته و با ازاره های دالبری و ستون های كوتاه بالای دیوارها تزیین شده است . همچنین به جای ایوان اصلی ، یك عقب رفتگی در حیاط  وجود دارد و پشت آن تالار پذیرایی ساخته شده است . این سبك ساختمانی در خانه های كاشان و یزد معمول بود ولی نظیر آن در كاروانسراهای دیگر مشاهده نشده است. در گوشه ی بنا برج هایی به كلاه  فرنگی منتهی می شود . در محور بنا، قهوه خانه و حمام  و سمت دیگر مسافرخانه ای برای مسافران درجات بالاتر اجتماعی وجود دارد. در پشت مسافرخانه باغ كوچكی با درخت های انار و حوض آب تمیزی وجود داشت . مجموع عناصر تشكیل دهنده این كاروانسرا و بناهای جنبی آن نشان از دورنگری بانی آن دارد. كاروانسرای منظریه كاروانسرای منظریه در ابتدا ی راه ساوه ، نزدیك پلی ساخته شده كه از زیر آن رودخانه ای می گذرد. كاروانسرا كه درمیان ناحیه خشك وبی حاصلی قرارگرفته ، ازنظر بازرگانی اهمیت ویژه ای داشت . این كاروانسرا از یك سو در كنار كویر و از سوی دیگر در مجاور دریای نمك قرار دارد و نور خورشید از روی آن انعكاس شدیدی می یابد. كاروانسرای شاه عباسی ( قصر) این كاروانسرا با دو د ر، رو به شمال و رو به جنوب با كمی تفاوت نظیر كاروانسراهای معروف است . دروازه ی ورودی ، سرپوشیده ودر دو طرف آن دو سكو و دو اتاق دیده می شود. نمای خارجی كاروانسرا از سنگ های صافِ تراش صورتی رنگ پوشیده شده و دارای حیاط بزرگی است كه دورادور آن را اتاق ها ی كوچك فرا گرفته است . پشت ساختمان های داخل حیاط ، اصطبل سراسری با آخورهای متعدد ، سكوهایی برای استراحت چهار پادار و اجاقی برای طبخ ساخته شده است . آب مشروب از " چشمه شاه " در دامنه سیاهكوه كه تا كاروانسرا هفت كیلومتر فاصله دارد، تأمین می شود . کتاب میراث فرهنگی استان قم ///// كاروانسراها - قم ( قسمت دوم ) كاروانسرای دیر كاروانسرای دیر یا دیر كاج ، بر روی خرابه های دیر الجص ( دیر گچین ، دیر كرد شیر ) معروف ساخته شده و ظاهراً ساختمان آن قدیمی به نظر نمی رسد. كناردروازه ورودی ، دو برج دو طبقه و داخل كاروانسرا حیاطی بزرگ با اتاق های كوچك بدون پنجره است كه  در پشت آنها ، طویله های سراسری ، سكویی برای چهارپادارو اجاقی تعبیه شده است . در سه طرف حیاط ایوان هایی بزرگ و در گوشه های آن شبستان بزرگ ، حمام ، كوره گچ پزی و حیاط داخلی نیز وجود دارد . در خارج ساختمان یك آ ب انبار قرار دارد. آب باران از اطراف به سوی این آ ب انبار سرازیر می شود و عمق آن زیاد نیست. آب مشروب و مصرفی ساكنان كاروانسرا از این آب انبارتأمین می شود. ساخت بناها نشان می دهد كه ساختمان به منظور پذیرایی از قافله ها به كار می رفت . گچ از مصالح اصلی ساختمان قلعه دیر بود. كاروانسرای پل دلاك در جاده تهران – قم ، درسمت شمال رود مسیله وپل دلاك ، ساختمان چهارگوش سفید رنگی قرار دارد. پلان كاروانسرا چهار ایوانی ومصالح به كار رفته درآن آجر وسنگ است . تاریخ ساخت این كاروانسرا را به دوره كریم خان زند نسبت می دهند . از پل دلاك تا تهران در حدود 19 فرسخ فاصله بود. در فاصله 30 متری این بنا، یك كاروانسرای گلی وجود دارد كه طول آن 5/23 متر وعرض آن 22 متر است . گرداگرد حیاط را حجره هایی در بر گرفته است. كاروانسرای سنگی محمد آباد این كاروانسرا در 50 كیلو متری شمال شرقی قم در جاده كوه سفید  قراردارد . این كاروانسرا در مسیر كاروانی جاده ی بزرگ خراسان كه شمال شرقی ایران را به جنوب غربی پیوند می داد ، واقع است . كاروانسرای سنگی به شكل چهار ایوانی ، با حصارهای عظیم سنگی وهشت برج دیده بانی و مستحكم از سده های پنجم وششم هـ . ق بازمانده است . درساخت كاروانسرا  از سنگ های كوه استفاده شده و دارای بخش های جداگانه برای نگهداری احشام و استراحت كاروانیان بود. كاروانسرای سنگی محمد آباد با مساحتی بالغ بر 12610 متر مربع یكی از بزرگ ترین و با شكوه ترین بناها ی تاریخی استان قم به شمار می رود. كاروانسرای حسن آباد كاروانسرای چهار ایوانی حسن آباد به دوره قاجاریه تعلق دارد . این كاروانسرا در مكان با صفایی قرار دارد و از هر سو مناظر زیبا و خرم مشاهده می شود. مصالح به كار رفته در این كاروانسرا خشت است . كاروانسرای عباس آباد – سیاهكوه این كاروانسرای چهار ایوانی نزدیك كاروانسرای سیاهكوه در جاده ری – ورامین در میان كویر نمك قرار دارد. بنا متعلق به دوره صفویه و برای ساخت آن از سنگ و آجر استفاده شده و با سنگ تزیین شده است . بنا دو حیاط مركزی دارد كه به احتمال زیاد در یكی از آنها از مسافران عادی و در دیگری از مسافران مخصوص و بزرگان حكومتی پذیرایی می شد . كاروانسرای سفید آب این كاروانسرا در جنوب تهران و شرق دریاچه نمك قرار دارد. بنای آن مربوط به عهد صفویه و قاجاریه است و چهار برج تزیینی در چهارگوشه دارد. مصالح به كار رفته در آن ازسنگ است . دیگر كاروانسراهای استان قم ؛ كاروانسرای پاسنگان ؛ در20 كیلومتری جاده قم – كاشان ، قاجاری . كاروانسرای صدری؛ در ابتدای جاده گازران ، قاجاری. كاروانسرای سنگی كوه نمك ؛ جاده گازران مقابل كوه نمك ، سلجوقی. كاروانسرای عسگر آباد؛ كیلومتر شش  جاده قدیم قم – تهران ، قاجاری. كاروانسرای دهكده طالب ؛ در جاده قم – اراك درشمال سلفچگان ، چهار ایوانی با سنگ و آجر، سلجوقی و صفوی . كاروانسرای آوه ؛ در جنوب جاده قم – ساوه با پلان چهار ایوانی و آجر، سلجوقی . كاروانسرای كنارگرد؛ در جاده قم – اراك در شمال سلفچگان ، چهارایوانی با آجر و سنگ ، صفوی . كاروانسرای صدرآباد ؛ جاده قم ، دو ایوانی با آجر، صفوی و قاجاری . كاروانسرای باقر آباد؛ در جاده قم – تهران ( علی آبا د – منظریه ) ، از آجر و سنگ ، قاجاری . كاروانسرای اتابكی ؛ در جاده قم – كاشان ، چهار ایوانی ، قاجاری و به شیوه ی معماری صفوی . ساروج : مخلوطی است از آهك و خاكستر یا ریگ كه در آب به مرور جذب انیدرید كربنیك كنند و آهكش به صورت سنگ آهك كه محكم و پایدار است در می آید و از آن در جهت ساختن بنا استفاده می كنند. ازاره : آن قسمت ا ز دیوار اتاق و یا ایوان كه از كف طاقچه تا روی زمین بود. کتاب میراث فرهنگی استان قم //// مساجد حرم مطهر حضرت معصومه عنوان مسجد بر این مكان های مقدسه صرفاً نام گذاری است و احكام خاص مسجد دراین مكان ها وجود ندارد؛ از این رو اموات و بزرگان از علما و مراجع ، دراین رواق ها دفن شده اند. از مجموعه ی آستانه و حرم مطهر دو نقطه دارای احكام مسجد است . -        محوطه جلوی محراب مسجد طباطبایی -        محوطه ای در رواق بالا سر حضرت (س) به این ترتیب بعدها نام مسجد بر مجموعه ی اطراف نیز گذارده شد. مسجد بالاسر: مسجد بالا سر از زیباترین رواق های آستانه و محل تشكیل مجالس عمومی و نماز جماعت ، در دوران صفویه به عنوان میهمان سرای آستانه شمرده می شد كه در عهد قاجاریه تجدید بنا شد  وبه عنوان بزرگ ترین مكان سرپوشیده از اماكن متبركه آستانه به شمارآمد . این فضا در سال 1338 هـ. ق با ضمیمه شدن زمینی در غرب مسجد ، افزایش یافت و برسه ستون قطور آجری استوار شد .تا زمانی كه مسجد اعظم با آن وسعت و زیبایی خاص ساخته شد و از آن جا كه دیگر بنای قدیمی مسجد بالا سر بین ساختمان عظیم حرم مطهر و مسجد اعظم نوبنیاد نمای خوبی نداشت ، متولی وقت به تجدید بنای آن اقدام نمود؛ ساختمان قدیمی حذف و به جای آن عمارتی رفیع با خصوصیات ویژه معماری بنا شد كه امروزه یكی از با شكوه ترین اماكن متبركه حرم مطهر محسوب می شود. مسجد طباطبایی :مسجد طباطبایی با گنبد پنجاه ستونی ، به جای صحن زنانه ی " قدیم " درجنوب روضه ی مطهره ساخته شده است. بانی این گنبد مرتفع و مسجد با عظمت مرحوم " حجة الاسلام حاج آقا محمد طباطبایی " فرزند مرحوم " آیت الله حاج آقا حسین قمی " است . بنای این مسجد از سال 1360تا 1370 هـ . ق  طول كشید . مسجد شهید مطهری: این مسجد به جای موزه سابق ساخته شده و با كاشی كاری های جدید جلوه زیبایی دارد. بیشتر مراسم مذهبی حرم مطهر دراین محل برگزار می شود. رواق ها محدوده  نزدیك تر به ضریح مطهر را رواق می نامند. رواق بالا سر : شامل همان محوطه ای است كه بین مسجد بالا سر تا ضریح مطهر را در برگرفته است. فضای این رواق با آینه كاری وگچكاری های بسیار زیبا آراسته شده و محل زیارت مؤمنین است . رواق دارالحفاظ : محوطه بین ایوان طلا وضریح مطهر است كه از سابق دراین محل خادمین و قاریان قرآن مراسم ویژه ای داشتند.هم اكنون نیز خطبه شامگاهی خدام دراین محل انجام می شود. رواق آینه، شهید بهشتی : در بخش زنانه وپایین پای حضرت (س) قرار دارد. با تعمیراتی كه درسال های اخیر دراین مكان انجام شده ، محل بسیار با صفا و نورانی برای زیارت خواهران فراهم آمده است. رواق پیشرو: محوطه ی بین مسجد طباطبایی و ضریح مطهر كه سالها محل برگزاری مراسم خطبه صبحگاهی و عرض ادب خدام آستانه مقدسه بود. این سنت حسنه هم اكنون نیز ادامه دارد. صحن های حرم مطهر صحن نو( اتابكی) : این صحن زیبا دارای چهار ایوان شمالی، جنوبی، شرقی وغربی است . ایوان شمالی آن ، ورودی ازمیدان آستانه وایوان جنوبی ورود ی از طرف قبله و ایوان شرقی ورودی خیابان ارم وایوان غربی همان ایوان آینه است. درهر كدام از این ایوان های یاد شده ظرایف و آثار هنری و معماری خاصی به كار رفته است كه نظر هر بیننده ی هنر دوست را به خود جلب می نماید. وجود این ایوان ها ی مجلل ، به ویژه ایوان آینه و قرار گرفتن حوض چند ضلعی در وسط صحن مطهر با خصوصیات موجود در آن ، زیبایی این مكان مقدس را چند برابر كرده است . این صحن از آثار " میرزا علی اصغر خان صدراعظم " ا ست و بنای آن از سال 1295 تا 1303 هـ. ق طول كشیده است. صحن عتیق ( قدیم ) :صحن عتیق واقع در شمال روضه مباركه ، اولین صحن است كه در این بارگاه مباركه بنا شده است. این صحن را چهار ایوان زیبا فرا گرفته است . ایوانی با عظمت در جنوب كه همان ایوان طلا است ورودی صحن به روضه مطهره است . ایوانی در شمال كه ورودی فیضیه به صحن را تشكیل می دهد و ایوانی در غرب كه ورودی مسجد اعظم به صحن است . در شرق ، ایوان ورودی صحن عتیق به صحن نوقرار دارد.این صحن كه درعین كوچك بودن به خاطر داشتن ایوان های مجلل و حجرات متعدد در اطراف ، از زیبایی خاص برخورداراست. به دستور" شاه بیگی بیگم " دختر شاه اسماعیل صفوی در سال 925 هـ. ق بنا شد. از سال 1377 شمسی نیز به دستورتولیت آستانه مقدسه تعمیرات اساسی دراین صحن و مقابر اطراف آن شروع شده و همچنان ادامه دارد و به زودی شاهد یكی از جلوه های هنر اسلامی و تركیب ناهماهنگ در جهات مختلف صحن خواهیم بود. طرح توسعه حرم مطهر ازسال 1378 ش طرح توسعه حرم مطهر به عنوان یك طرح ملی مطرح شد. این طرح كه توسط وزارت مسكن اجرا و در اختیارآستانه مقدسه قرار می گیرد، دارای خصوصیات ویژه ای است كه اجمالا" می توان از دو شبستان بزرگ ، دو صحن و توابع دیگر آن نام برد . مساحت مجموعه بناهای آستانه13,527 متر مربع است كه 1,914 متر مربع آن را زیر بنای گنبد، ایوان های شمالی ، جنوبی و شرقی ، مسجد بالا سر و مقابر شاهان صفوی در برگرفته است. معماران ، خطاطان ، كاشی كاران ، آینه كاران وهنرمندان بسیار در طول صدها سال این مجموعه زیبا را ساخته و به بهترین شكل تزیین كرده اند كه اسامی بسیاری از آنان دركتیبه ها قابل رؤیت است . مانند: خوش نویسان : محمد رضا امامی ، خوش نویس سه كتیبه دوره صفوی ؛ سید علی حسینی ، خوش نویس كتیبه ی روی ضریح و ملا ابوطالب ، قمی خوش نویس كتیبه گنبد شاه سلیمان از دوره صفویه ؛ نور اصفهانی خوش نویس كتیبه ایوان طلا و مهدی ملك الكتاب خوش نویس كتیبه ساقه گنبد از دوره قاجاریه. كاشی كاران: حاجی غلامعلی ، كاشی ساز كتیبه ای در مقبره شاه صفی از دوره صفویه ؛ محمد بن ابی طاهر كاشی ساز و ابو زید خوش نویس وكاشی ساز كاشی های مرقد از سده هفتم هـ . ق   کتاب میراث فرهنگی استان قم والیجرد:روستایی واقع دربخش مرکزی قم که هم اکنون منطقه والیجردجزوشهرقنوات محسوب می شودوحدوداً10کیلومترباقم فاصله دارد.این روستاازقسمت شمال باحسن آبادهمسایه است.

خطبه بدون الف مولاعلی (ع)

خطبه بدون‏ «الف‏» حضرت علی (ع)

 

حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.

ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.

ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.

از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد.

نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند.

قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.

و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد.

ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.

هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.

(در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند.

(اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.

(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند.

داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود.

هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند.

فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.

به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.

پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. ا

این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.

این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.

شرح ابن ابی الحدید ج 19 ص 140 تا ص 143، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 87 خ 20، کنز العمال ج 16 ص 208 تا ص 213 ش 44234، سفینة البحار ج 1 ص 397 با نقل از ج 9 بحار الانوار چاپ قدیم، تاریخ عماد زاده ص 436 جلد امیر المؤمنین (ع)

موقعیت

موقعيت:

يک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند.   او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد.

او برروي يک صندلي دسته‌دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

در کنارش يک بسته بيسکوئيت و مردي نشسته بود كه روزنامه مي خواند.

وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.

پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.»

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنش نشان دهد.

وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد:

«حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟»

مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد.

اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست!

او حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه  اعلام شده رفت.

وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را بردارد. ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه  بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده را داخل ساکش گذاشته است.

آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد...

در صورتي که خودش آن موقع که فکر مي‌کرد آن مرد دارد از بيسکوئيت‌هاي اومي‌خورد خيلي عصباني شده بود. متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرت‌خواهي نبود.

- چهار چيز است که نمي‌توان آن‌ها را بازگرداند...

سنگ ...

پس از رها کردن!

حرف... پس از گفتن!

موقعیت... پس از پايان يافتن!

و زمان ...

پس از گذشتن!

نگاهی دیگربه عشق

نگاهی دیگربه عشق:

          یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟

          برخی ازدانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.

          برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.

          شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند

          . در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

          یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند...
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود

          شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند.

          ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد

          ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد...

          همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرارکرد و همسرش را تنها گذاشت.

          بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.

          ببر رفت و زن زنده ماند

          داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.

           

          اما پسرپرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد

          بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

         
پسر جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که : عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.ازپسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود...

قطره های اشک، صورت پسر را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان میدانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار میکند

          پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و اورا نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود...

           

          جمله روز : آدم ها را از انچه درباره ديگران مي گويند بهتر مي توان شناخت تا از انچه درباره  خود مي گويند.

روزنامه

روزنامه:

پدری در برگشت ازسر کار، دختر 3 ساله خود را از مهد کودک به خانه آورده بود.

پس از در آوردن لباس کار پدر شروع به روزنامه خواندن کرد و دختر بچه شروع به سوال پرسیدن

دختر کوچولو: بابا آسمون چه رنگیه؟

پدر: آبی

دختر کوچولو: ولی بابا قرمز هم هست!

پدر: نه نیست.

دختر کوچولو: چرا هست من خودم عصرها دیدم که آسمون قرمز می‌شه.

پدر: درسته آسمون قرمز هم می‌تونه باشه.

دختر بچه: زرد هم هست مگه نه؟

پدر: فکر نمی‌کنم زرد هم باشه.

دختر بچه: ولی صبح که دست و صورتم را  شستم دیدم که آسمون زرد است.

پدر: تو نمی خوای با عروسکهات بازی کنی؟ برو بازی کن تا من هم روزنامه‌ام را بخونم.

دختر بچه: باشه بابا

ولی چند لحظه‌ای بعد دختر بچه باز برمی‌گردد با انبوهی از سوالات مانند دریا چه رنگی است؟ چرا مامان می‌ره کار؟ بابا چرا عروسکم نمی‌خوابه ؟ و .....

پدر تصمیم می‌گیرد

دختر بچه را به نحوی سرگرم

کند تا حداقل نیم ساعت وقت آزاد داشته باشد. فکری به ذهنش رسید یک شرکت برای تبلیغات عکسی به بزرگی برگ روزنامه از کره زمین به صورت باز شده در روزنامه

چاپ کرده بود.

پدر برگ روزنامه را کند آن را به 50 قسمت پاره و پاره‌ها را هم مخلوط کرد.

پدر: ببین دخترم اگر می‌خواهی به سوالاتت جواب دهم باید اول این تکه‌های روزنامه را بگیری و سر هم کنی تا شکل کره زمین مثل اول درست شود.

دختر بچه با تعجب به پدر نگاه کرد و گفت: باشه ولی شما هم قول بدید اگه من اونو درست کردم دیگه روزنامه نخونی خوب!

پدر: باشه قربون دختر خوبم برم برو بابا

دختر رفت وپدر اندیشید که تا ساعتها دخترش سرگرم خواهد بود.

10 دقیقه بعد دختر بچه بازگشت.

دختر بچه: بابا تمام شد حالا بیا بازی

پدر: تمام شد؟ ببینم

پدر نگاهی کرد دنیا درست شده بود با تعجب پرسید: نکنه مامان کمکت کرد؟

دختر بچه: نه مامان که هنوز نیومده!

پدر: از رو کتاب جغرافی دیدی؟

دختر بچه: جغ جغ جغرافی دیگه چیه؟

پدر اندیشید دخترش راست می‌گوید او که از جغرافی چیزی نمی‌داند.

پدر: پس چگونه با این سرعت دنیا را درست کردی؟

دختر بچه: من دنیا را درست نکردم من فقط عکس آدمی که پشت صفحه روزنامه ایستاده بود را درست کردم دنیا خودش درست شد.

این تنها یک داستان واقعی و ساده بود

 اما باور کنید 

بسیاری از مشکلات و مسایل راهکارهای بسیار ساده‌ای دارند کافی است نگاهتان را عوض کنید.

دنیا را هرطور که دلتان می‌خواهد می‌توانید درست کنید به شرطی که ابتدا انسان‌هایی که پشت آن ایستاده‌اند را درست کنید

 و

برای دنیای خودت تنها هنگامی به آرزوهایت خواهی رسید که از خود شروع کنی و خود را برای آرزوهایت بسازی.

آینده منتظر ما نمی‌ماند

بنابراین من هم منتظر آینده نمی‌نشینم بلکه من آینده‌ام را از امروز می‌نویسم تا در آینده آن را با آرامشی همراه با شادی بخوانم!!

تبر

تبر:

به هیزم شکن ماهری کاری دریک تجارتخانه بزرگ چوب پیشنهاد شد

و او قبول کرد. حقوق پیشنهادی و همه شرایط کار فوق العاده بود و به همین خاطر هیزم شکن عزمش را جزم کرد که تمام تلاشش را به کار بندد و کار را به نحو احسن انجام دهد.

کارفرما  تبری به او داد و او را به محل کارش برد.

روز اول هیزم شکن قصه ما 15 درخت انداخت.

کارفرما برای کار خوبش از او تشکر کرد و گفت که اگر همین گونه ادامه دهد پاداش خوبی خواهد داشت.

این تشویق باعث شد هیزم شکن در  کارش انگیزه بیشتری پیدا کند.

روز بعد هیزم شکن بیشتر تلاش کرد ولی این بار 10 درخت انداخت

روز سوم حتی از روز دوم هم بیشتر سعی کرد ولی فقط 7 درخت را توانست قطع کند.

هر روز که می گذشت تعداد درختها کمتر می شد

هیزم شکن در کار خود مانده بود

بنابراین تصمیم گرفت موضوع را با دوست دانایش در میان بگذارد.

دوستش پس از شنیدن سخنان او گفت: آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟

هیزم شکن گفت: تیز؟؟؟ وقت نداشتم تیزش کنم!

چون سرم گرم قطع کردن درخت ها بودم!!!

گاهی در زندگی لازم است که کمی دست از فعالیت برداریم و نگاهی به خود و داشته هایمان بیندازیم. چیزهایی که داریم همیشه کافی و کامل نیستند . کلید موفقیت این است که هر چند وقت یک بار تبر وجودمان را تیز کنیم!

اشک مهتاب-مهدی سهیلی

اشک مهتابدر خاطر مني:ايرفته از برم به دياران دور دستباهرنگين اشك بچشم ترمنيهرجاكه عشق هست وصفا هست وبوسه هست-درخاطر منيهر شامگاه كه جامه نيلين اسمانپولك نشان زنقش هزارن ستاره استهرشب كه مه چو دانه الماس بي رقيببرگوش شب به جلوه چنان گوشواره استان بوسه ها وزمزمه هاي شبانه راياداور منيدرخاطر منيدرموسم بهاركز مهر بامدادت كدختر نسيممشاطه وار موي مرا شانه مي كنداندم كه شاخ پرگل باغي بدست با دخم مي شود كه بوسه زند برلبان منوانگا ه نرم نرمگلهاي خويش را بهسرم دانه مي كندانلحظه اي رميده زمن دربر منيدرخاطر منيهر روز نيمه ابري پاييز دلپسندكز تند بادهابادست هر درختصدهاهزا ر برگ زهر سوچوپول زردرقصنده درهواستوان روز ها كه دركف اين ابي بلندخورشيد نيم روزچون سكه طلاستتنها تويي تويي كه در روشنگر منيدرخاطر منيهر سال چون سپاه زمستان فرارسداز راههاي دوردربامداد سرد كه بر ناودان كويقنديلهاي يخداردشكوه و جلوه اويزه بلورانلحظه ها گه رقص كندبرف در فضاهمچون كبوتري.انگه براي بوسه نشينند مست وشادپروانه هاي اشك بمژگان دختريدرپيش ديده من ودرمنظر منيدر خاطر منيان صبحها كه گرمي جان بخش افتابچون نشئه شراب دود در ميان پوستيا ان شبي كه رهگذري مست ونغمه خواندل ميبرد به با نگ خوش اهنگ :دوست دوستدرباور منيدرخاطر منيارديبهش ماهيعني :زمان دلبري دختر بهاركز تك چراغ لاله چراغاني است باغوز غنچه هاي سرختك تك ميان سبزه فروزان بود چراغوانگه كه عاشقانه بپيچد به دلبريبر شاخ نسترننيلوفري سپيدايد مرا به يادكه:نيلوفر منيدرخاطرمنيهرجاكه بزم هست وزنم جام را به جامدرگوش من صداي تو گويد كه:نوش نوشاشكم دود به چهره ولب مينهم به جامشايد روم زهوشباور نمي كني كه گويم حكايتي :ان لحظه اي كه جام بلورين به لب نهمدرساغر منيدرخاطر منيبرگرد اي پرنده رنجيده باز گردبازا كه خلوت دل من اشيان توستدرراه درگذر درخانه در اتاقهرسونشان توستباچلچراغ ياد تو نوراني ام هنوزپنداشتي كه نور تو خاموش مي شود؟پنداشتي كه رفتي وياد گذشته مرد؟وان عشق پايدار فراموش مي شود؟نه اي اميد من!ديوانه توامافسونگر منيهرجا به هر زماندر خاطر مني. 

نرگس

نرگس آتش پرستی داشت شبنم می فروخت

با همان چشمی که می زد زخم ، مرهم می فروخت

زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر

داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت

زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر

مرگ را همچون شراب ناب کم کم می فروخت

در تمام سالهای رفته بر ماروزگار

مهربانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها

گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت

بوی عشق

بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان می دهد ناله هایت بوی عشق و بوی باران می دهددست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرادست هایت درد هایم را تسلا می دهدبا من درمانده و شیدا سخن را تازه کنحرفهایت طعم شیرین بهاران می دهدوقت رفتن لحظه یی برگرد قبرم را ببینبر مزارم گریه کن اشکت مرا جان می دهداین نگاه آخرت امید ماندن می دهدرفتیو چشمم به دنبال قدمهایت گریستزخم های مرده ام را رفتنت جان می دهدنیست از من قدرت بوسیدن چشمان توباد می بوسد به جایم قلب ایمان می دهد 

شهرآرزوها








من امشب هفت شهر آرزوهایم چراغان است!
زمین و آسمانم نور باران است!
کبوتر های رنگین بال خواهش ها
بهشت پر گل اندیشه ام را زیر پر دارند.
صفای معبد هستی تماشایی است:
ز هر سو،نوشخند اختران در چلچراغ ماه می ریزد
جهان در خواب
تنها من، دراین معبد ، در این محراب:

دلم می خواست بند از پای جانم باز می کردند
که من، تا روی بام ابر ها پرواز می کردم،
از آنجا ، با کمند کهکشان ، تا آسمان عرش می رفتم
در آن در گاه ، درد خویش را فریاد می کردم!
که کاخ صد ستون کبریا لرزد!

مگر یک شب از این شب های بی فرجام،
ز یک فریاد بی هنگام
ــ به روی پرنیان آسمان ها ــ خواب در چشم خدا لرزد!

دلم می خواست:دنیا رنگ دیگر بود
خدا،با بنده هایش مهربان تر بود
از این بیچاره مردم یاد می فرمود!
دلم می خواست زنجیری گران،
از بار گاه خویش می آویخت
که مظلومان، خدا را پای آن زنجیر
ز درد خویشتن آگاه می کردند.
چه شیرین است:وقتی بی گناهی داد خود را
از خدای خویش می گیرد.
چه شیرین است، اما من ،
دلم می خواست :اهل زور و زر ناگاه !
ز هر سو راه مردم را نمی بستند و
زنجیر خدا را بر نمی چیدند!
دلم می خواست: دنیا خانه مهر و محبت بود
دلم می خواست : مردم ، در همه احوال با هم آشتی بودند.
طمع در مال یکدیگر نمی کردند.
کمر بر قتل یکدیگر نمی بستند
مراد خویش را در نامرادی های یکدیگر نمی جستند،
از این خون ریختن ها، فتنه ها ، پرهیز می کردند،
چو کفتاران خون آشام، کمتر چنگ و دندان تیز می کردند!

چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است
چه شیرین است وقتی ، آفتاب دوستی،
در آسمان دهر تابنده است.
چه شیرین است وقتی، زندگی خالی ز نیرنگ است.

فریدون مشیری

دعایم کن

دعایم کندعایت می کنم، عاشق شوی روزیبفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ای با مهر دعایت می کنم، در آسمان سینه اتخورشید مهری رخ بتابانددعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکیبیاید راه چشمت راسلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنیبا دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد دادمپوشانی تنت را از نوازش های بارانی دعایت می کنم، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک استدعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوابخوانی خالق خود را اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور ببوسی سجده گاه خالق خود رادعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی پیدا شوی در او دو دست خالیت را پرکنی از حاجت وبا او بگویی:بی تو این معنای بودن، سخت بی معناستدعایت می کنم، روزینسیمی خوشه اندیشه ات را گرد و خاک غم بروباندکلام گرم محبوبی تو را عاشق کند بر نور دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی با موج های آبی دریا به رقص آیی و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانیلباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی دعایت می کنم، روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا برایت آرزو دارم که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد دعایت می کنم، عاشق شوی روزیبگیرد آن زبانتدست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود آهسته زیر لب بگویی، آمدم به هنگام سلام گرم محبوبت و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت راندانی کیستی معشوق عاشق؟ عاشق معشوق؟ آری، بگویی هیچ کس دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی ببندی کوله بارت راتو را در لحظه های روشن با او دعایت می کنم ای مهربان همراهتو هم ای خوب منگاهی دعایم کن شعر از:کیوان شاهبداغی تو هم ای خوب من گاهی دعایم کن 

دعایم کن

دعایم کندعایت می کنم، عاشق شوی روزیبفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ای با مهر دعایت می کنم، در آسمان سینه اتخورشید مهری رخ بتابانددعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکیبیاید راه چشمت راسلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنیبا دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد دادمپوشانی تنت را از نوازش های بارانی دعایت می کنم، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک استدعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوابخوانی خالق خود را اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور ببوسی سجده گاه خالق خود رادعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی پیدا شوی در او دو دست خالیت را پرکنی از حاجت وبا او بگویی:بی تو این معنای بودن، سخت بی معناستدعایت می کنم، روزینسیمی خوشه اندیشه ات را گرد و خاک غم بروباندکلام گرم محبوبی تو را عاشق کند بر نور دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی با موج های آبی دریا به رقص آیی و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانیلباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی دعایت می کنم، روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا برایت آرزو دارم که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد دعایت می کنم، عاشق شوی روزیبگیرد آن زبانتدست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود آهسته زیر لب بگویی، آمدم به هنگام سلام گرم محبوبت و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت راندانی کیستی معشوق عاشق؟ عاشق معشوق؟ آری، بگویی هیچ کس دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی ببندی کوله بارت راتو را در لحظه های روشن با او دعایت می کنم ای مهربان همراهتو هم ای خوب منگاهی دعایم کن شعر از:کیوان شاهبداغی تو هم ای خوب من گاهی دعایم کن 

کوچه

کوچه

اثر: فريدون مشيری

بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم،

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه که بودم،

در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.

باغ صد خاطره خنديد،

عطر صد خاطره پيچيد:

يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.

پرگوشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.

ساعتی بر لب آن جوی نشستيم.

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام.

...

يادم آيد تو به من گفتی: از اين عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر اين آب نظر کن!

آب، آيئنه عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است!

باش فردا که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی ازين شهر سفر کن!

با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم

سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پرزد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی! من نه رميدم نه گسستم.

باز گفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم!

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم!

حذر از عشق ندانم. سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم!

...

يادم آيد که دگر از تو جوابی نشيندم.

پای در دامن اندوه کشيدم.

نگسستم، نرميدم...

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم!

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم!

نه کنی از آن کوچه گذر هم!...

بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...

فريدون مشيری

لیلی ومجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلی نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست، آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ، من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درد عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

ای وای مادرم-استادشهریار

ای وای مادرم!

زیبا ترین شعری که از مادر می شناسم ؛






آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود

اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست



در زندگی ما همه جا وول می خورد

هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر كار خویش بود

بیچاره مادرم



هر روز می گذشت از این زیر پله ها

آهسته تا به هم نزند خواب ناز من

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل كوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

كفش چروك خورده و جوراب وصله دار

او فكر بچه هاست

هرجا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن ، همه برف است كوچه ها



او از میان كلفت و نوكر ز شهر خویش

آمد به جستجوی من و سرنوشت من

آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد

آمد كه پیت نفت گرفته به زیر بال

هر شب در آید از در یك خانه فقیر

روشن كند چراغ یكی عشق نیمه جان



او را گذشته ای است ، سزاوار احترام :

تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر

در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا

هر صحن و هر سراچه یكی دادگستری است

اینجا به داد ناله مظلوم می رسند

اینجا كفیل خرج موكل بود وكیل

مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق

در باز و سفره پهن

بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند

یك زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه

او مادر من است



انصاف می دهم كه پدر رادمرد بود

با آنهمه درآمد سرشارش از حلال

روزی كه مرد ، روزی یكسال خود نداشت

اما قطارهای پر از زاد آخرت

وز پی هنوز قافله های دعای خیر

این مادر از چنان پدری یادگار بود



تنها نه مادر من و درماندگان خیل

او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود

خاموش شد دریغ



نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او

با بچه ها هنوز سر و كله می زند

ناهید ، لال شو

بیژن ، برو كنار

كفگیر بی صدا

دارد برای ناخوش خود آش می پزد



او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود

بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :

این حرفها برای تو مادر نمی شود .



پس این كه بود ؟

دیشب لحاف رد شده بر روی من كشید

لیوان آب از بغل من كنار زد ،

در نصفه های شب .

یك خواب سهمناك و پریدم به حال تب

نزدیك های صبح

او زیر پای من اینجا نشسته بود

آهسته با خدا ،‌

راز و نیاز داشت

نه ، او نمرده است .



نه او نمرده است كه من زنده ام هنوز

او زنده است در غم و شعر و خیال من

میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست

كانون مهر و ماه مگر می شود خموش

آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق



او با ترانه های محلی كه می سرود

با قصه های دلكش و زیبا كه یاد داشت

از عهد گاهواره كه بندش كشید و بست

اعصاب من بساز و نوا كوك كرده بود

او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده كاشت

وانگه به اشك های خود آن كشته آب داد

لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح

وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز

تا ساختم برای خود از عشق عالمی



او پنج سال كرد پرستاری مریض

در اشك و خون نشست و پسر را نجات داد

اما پسر چه كرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ

تنها مریض خانه ، به امید دیگران

یك روز هم خبر : كه بیا او تمام كرد .



در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود

پیچید كوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوط كج و كوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یكی نماز

یك اشك هم به سوره یاسین من چكید

مادر به خاك رفت .



آنشب پدر به خواب من آمد ، صداش كرد

او هم جواب داد

یك دود هم گرفت به دور چراغ ماه

معلوم شد كه مادره از دست رفتنی است

اما پدر به غرفه باغی نشسته بود

شاید كه جان او به جهان بلند برد

آنجا كه زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست

این هم پسر ، كه بدرقه اش می كند به گور

یك قطره اشك ، مزد همه زخم های او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر بخواب ، خوش

منزل مباركت .



آینده بود و قصه بی مادری من

ناگاه ضجه ای كه بهم زد سكوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاك

خود را به ضعف از پی من باز می كشید

دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه

خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان كوشش و تلاش

چشمان نیمه باز :

از من جدا مشو



می آمدیم و كله من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می كنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم

خاموش و خوفناك همه می گریختند

می گشت آسمان كه بكوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهكار من سیاه

وز هر شكاف و رخنه ماشین غریو باد

یك ناله ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید :

تنها شدی پسر .



باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه كنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود :

بردی مرا بخاك كردی و آمدی ؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر

می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم



سروده : استادمحمد حسین شهریار

هفت شهرعشق عطار

هفت شهر عشق عطار نيشابوري
وادي اول: طلب



· ملک اينجا بايدت انداختن در ميان خونت بايد آمدن چون نماند هيچ معلومت به دست چون دل تو پاک گردد از صفات تافتن گيرد ز حضرت نور ذات

· ملک اينجا بايدت درباختن وز همه بيرونت بايد آمدن دل ببايد پاک کردن از هرچه هست تافتن گيرد ز حضرت نور ذات تافتن گيرد ز حضرت نور ذات
وادي دوم: عشق



· کس درين وادي بجز آتش مباد عاشق آن باشد که چون آتش بود عاقبت انديش نبود يک زمان درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان

· وان که آتش نيست عيشش خوش مباد گرم رو و سوزنده و سرکش بود درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان
وادي سوم: معرفت



· چون بتابد آفتاب معرفت هر يکي بينا شود بر قدر خويش سر ذراتش همه روشن شود مغز بيند از درون نه پوست او خود نبيند ذره اي جز دوست او

· از سپهر اين ره عالي صفت بازيابد در حقيقت صدر خويش گلخن دنيا بر او گلشن شود خود نبيند ذره اي جز دوست او خود نبيند ذره اي جز دوست او
وادي چهارم: استغنا



· هفت دريا يک شَمَر اينجا بود هشت جنت نيز اينجا مرده اي است هفت دوزخ همچون يخ افسرده اي است

· هفت اخگر يک شرر اينجا بود هفت دوزخ همچون يخ افسرده اي است هفت دوزخ همچون يخ افسرده اي است
وادي پنجم: توحيد



· رويها چون زين بيابان درکنند گر بسي بيني عدد، گر اندکي چون بسي باشد يک اندر يک مدام آن يک اندر يک ، يکي باشد تمام

· جمله سر از يک گريبان برکنند آن يکي باشد درين ره در يکي آن يک اندر يک ، يکي باشد تمام آن يک اندر يک ، يکي باشد تمام
وادي ششم: حيرت



· مرد حيران چون رسد اين جايگاه گر بدو گويند"مستي يا نه اي؟ در مياني يا بروني از ميان؟ فانيي يا باقيي يا هردويي؟ گويد:"اصلا مي ندانم چيز من عاشقم اما ندانم بر کيم ليکن از عشقم ندارم آگهي هم دلي پر عشق دارم هم تهي"

· در تحير ماند و گم کرده راه نيستي گويي که هستي يا نه اي؟ برکناري يا نهاني يا عيان؟ يا نه اي هردو ، تويي يا نه تويي؟" وان "ندانم" هم ندانم نيز من نه مسلمانم نه کافر پس چيم هم دلي پر عشق دارم هم تهي" هم دلي پر عشق دارم هم تهي"
وادي هفتم: فقر و فنا



· بعد از اين وادي فقر است و فنا عين وادي فراموشي بود گنگي و کري و بيهوشي بود

· کي بود اينجا سخن گفتن روا گنگي و کري و بيهوشي بود گنگي و کري و بيهوشي بود

کلام زیبا

1-يک قطره اشک مى اندازم تو دريا - تا زمانى كه پيداش كنى دوستت دارم. - اگه پيدا كردي اون وقت تو رو فراموش مي كنم
2-لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد، مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه. درسته که هوا رو گرم نمی کنه، ولی آدمو دلگرم می کنه.
3-دوست داشتن را بايد از دختر بچه ها ياد گرفت. آنها در مقابل محبتي كه به عروسك خود مي كنند از او انتظار محبت متقابلي ندارند آنها بدون هيچ توقعي عروسكشان را دوست دارند و دوست داشتن واقعي يعني همين.

جملات زیبا

و قتي عاشق زندگي هستيداز ديد يک عاشق به دنيا نگاه مي کنيد.وقتي با ديد عشق همه چيز را بنگريد،متوجه زيبايي در هر چيزي مي شويد،و در هر لحظه دستخوش تعجب و شگفتي شده،عشق را در همه چيز جستجو مي کنيد------------------ یادمان باشد به دل کوزه آب، که بدان سنگ شکست... بستی از روی محبّت بزنیم!! تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند...آبرویش نرود...! یادمان باشد فردا حتما، ناز گل را بکشیم.. حق به شب بو بدهیم... و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان...!! وبه انگشت نخی خواهیم بست، تا فراموش نگردد فردا..! زندگی شیرین است! زندگی باید کرد... و بدانم که شبی، خواهم رفت..!!!!!!!! و شبی هست که نباشد پس از آن، فردایی.....!!!!------------------ وقتی یه مشکل بزرگ داری:به خدا نگو من یه مشکل بزرگ دارم،به مشکلت بگو من یه خدای بزرگ دارم

رباعیات وحشی بافقی

یارب که بقای جاودانی بادا کامت بادا و کامرانی باداهر اشربه‌ای کز پی درمان نوشی خاصیت آب زندگانی بادا***عشرت بادا صبح تو و شام ترا آغاز تو را خوشی و انجام تراشبهای ترا باد نشاط شب عید نوروز ز هم نگسلد ایام ترا***شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا نگذاشت به درد دل افکار مراچون سوی چمن روم که از باد بهار دل می‌ترقد چو غنچه، بی‌یار، مرا***جان سوخت ز داغ دوری یار مرا افزود سد آزار بر آزار مرامن کشتنیم کز او جدایی جستم ای هجر به جرم این بکش زار مرا***از بهر نشیمن شه عرش جناب بنگر که چه خوش دست به هم داد اسبابگردید سپهر خیمه و انجم میخ شد سد ره ستون و کهکشان گشت طناب***اندر ره انتظار چشمی که مراست بی نور شد و وصال تو ناپیداستمن نام بگرداندم و یعقوب شدم ای یوسف من نام تو یعقوب چراست***آن سرو که جایش دل غم پرور ماست جان در غم بالاش گرفتار بلاستاز دوری او به ناخن محرومی سد چاک زدیم سینه جایش پیداست***پیوستن دوستان به هم آسان است دشوار بریدن است و آخر آن استشیرینی وصل را نمی‌دارم دوست از غایت تلخیی که در هجران است***شاها سربخت بر در دولت تست یک خیمه فلک ز اردوی شوکت تستگر خیمه‌ی چرخ را ستونی باید اندازه ستون خیمه‌ی رفعت تست***اکسیر حیات جاودانم بفرست کام دل و آرزوی جانم بفرستآن مایع که سرمایه‌ی عیش و طرب است آنم بفرست و در زمانم بفرست***شوخی که خطش آیه‌ی فرخ فالی است نادیدن آن موجب سد بد حالی استتا شمع رخش نهان شد از پیش نظر شد دیده تهی ز نور و جایش خالی است***جز فکر جدا شدن ز دلدارم نیست این صبر هراسنده ولی یارم نیستدندان به جگر نهادنی می‌باید اما چه کنم صبر جگر دارم نیست*** 

سخنان حکمت آمیز

آن که شهامتش را از دست داده است ,همه چیز را از دست داده است. (سروانتس)

توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال. (سعدی)

به جای ایراد گیری , چاره اندیشی کنید. (هنری فورد)

انسان مولود شرایط نیست,بلکه شرایط ,مخلوق انسانند. ( بنیامین دیزراییلی)

کسی که خود را گرامی دارد,دنیا در نزد او خوار است.(امام سجاد)

کسی که به زبان طلب آمرزش نکند ودردل ازگناهان خودپشیمان نباشدخویشتن رامسخره کرده است(امام رضا)

روح در جسدآدمی همانند معنی در لفظ است. (حضرت علی)

آهسته حرکت کن و از بی حرکت ایستادن برحذر باش. (مثل چینی)

حقی که زیان رساندبهتر است از باطلی که خشنود سازد.( امام علی)

اگر میخواهی راز تورا دشمن نداند, به دوست مگو.(انوشیروان)

تصحیح نکردن اشتباه ؛ اشتباه دیگری است.(کنفوسیوس)

دروغگو دروغ نمیگوید,مگر به سبب حقارتی که در اوست.( رسول اکرم)

مردبزرگ همیشه آرام است و مرد کوچک همیشه مضطرب.(کنفوسیوس)

دوستی با همه کس انسان را ازصداقت باز میدارد.(بتیاگرای)

گرفتاری و مشکلات را بخش جداناپذیر زندگی بدانید.(ان لاندرز)

سخنان زیبا

زندگي همچون بادکنکي است در دستان کودکي

که هميشه ترس از ترکيدن آن لذت داشتن آن را از بين ميبرد

*

شاد بودن تنها انتقامي است که ميتوان از دنيا گرفت ، پس هميشه شاد باش


*


امروز را براي ابراز احساس به عزيزانت غنمينت بشمار


شايد فردا احساس باشد اما عزيزي نباشد


*


کسي را که اميدوار است هيچگاه نا اميد نکن ، شايد اميد تنها دارائي او باشد


*


اگر صخره و سنگ در مسير رودخانه زندگي نباشد


صداي آب هرگز زيبا نخواهد شد


*


بيا لبخند بزنيم بدون انتظار هيچ پاسخي از دنيا

*


باد مي وزد


ميتواني در مقابلش هم ديوار بسازي ، هم آسياب بادي


تصميم با تو است


*


خوب گوش کردن را ياد بگيريم


*

گاه فرصتها بسيار آهسته در ميزنند

*


وقتي از شادي به هوا ميپري ، مواظب باش کسي زمين رو از زير پاهات نکشه


*


انتخاب با توست ، ميتواني بگوئي : صبح به خير خدا جان


يا بگوئي : خدا به خير کنه ، صبح شده


( وين داير )


*

اگر در کاري موفق شوي ، دوستان دروغين و دشمنان واقعي


بدست خواهي آورد


*


زندگي کتابي است پر ماجرا ، هيچگاه آن را به خاطر يک ورقش دور نينداز


*


مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دريا بي قرارت باشند


*


جائي در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چيز هست


*


يک دوست وفادار تجسم حقيقي از جنس آسماني هاست


که اگر پيدا کردي قدرش را بدان


*


فکر کردن به گذشته ، مانند دويدن به دنبال باد است


*


آدمي ساخته افکار خويش است ، فردا همان خواهد شد که آنروز به آن مي انديشد


*


براي روز هاي باراني سايه باني بايد ساخت / براي روزهاي پيري اندوخته اي بايد داشت


*


براي آنان که مفهوم پرواز را نميفهمند ، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر ميشوي


*


فرق است بين دوست داشتن و داشتن دوست


دوست داشتن امري لحظه ايست


ولي داشتن دوست استمرار لحظه هاي دوست داشتن است


*


علف هرز چيه؟؟!


گياهي که هنوز فوايدش کشف نشده. 

سخن بزرگان

جبران خليل جبران

هفت جا ، نفس خویش را حقیر دیدم.



نخست : هنگامیکه به پستی تن میداد تا بلندی یابد.



دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید.



سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید.




چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیزهمچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد.




پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست.




ششم : آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود.




هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت. جبران خلیل جبران»

دل نوشته

یاد گرفتم كه :
مهم بودن خوبه اما خوب بودن مهمتره
كه تنها اتفاقات كوچك زندگی است كه زندگی رو تماشایی می كنه
كه گاهی مهربان بودن بسیار مهم تر از درست بودن است
كه باید شكر گزار باشیم كه خدا هر انچه را كه ما می طلبیم به ما نمی دهد
كه همیشه برای كسی كه به هیچ عنوان قادر به كمك كردنش نیستم دعا كنم
كه زندگی جدی است ولی ما نیاز به دوستی داریم كه لحظه ای با او از جدی بودن به دور باشیم
كه تنها چیزی كه یك دوست می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او و قلبی برای فهمیدنش.

نامه ای به خدا

نامه پیرزن به خدا . . .
یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می‌کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه‌ای به خدا !

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:
خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه‌ای به خدا !

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :

خدای عزیزم، چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!!...

جلوگیری ازبسته شده پنجره

سلام 

بااین کد می توانیدازبست شدن پنجره ای جلوگیری کنید.

Private Sub Form1_FormClosing(ByVal sender As Object, ByVal e As System.Windows.Forms.FormClosingEventArgs) Handles Me.FormClosing
 [left]e.Cancel = True
 End Sub[/left

مبدل زبان های برنامه نویسی

باسلام دراین پست لینک برنامهی تبدیل زبان های برنامه نویسی رابرای شما گذاشته ام.

امیدوارم مفید باشد.

دانلود