کامپوننت تقویم فارسی

سلام

بااضافه کردن dllهای این کامپوننت می توانید تقویم فارسی رادربرنامه های خودبه راحتی لودکنید.

موفق باشید

دانلود

dllهای لازم برای vb.net

دانلود

دیکشنری فارسی<>انگلیسی

باسلام

دراین پست یک دیکشنری برایتان قرارداده ام.

دانلود

انتقال اطلاعات دیتابیس به Excell

نمونه کد:

  grid_export_module_main(Me.نام دیتاگرید)

آموزش سخت افزار

باسلام

دانلود

مجموعه Png برای Vb.net

سلام

یک مجموعه مناسب وجالب ازپی ان جی برایتان دراین پست قرارداده ام.

امیدوارم مورداستفاده قرارگیرد.

دانلود

ترکیب بندشرح پریشانی_وحشی بافقی

شرح پریشانی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهدبود
پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی‌ست
حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی‌ست
قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکی‌ست
نغمهٔ بلبل و غوغای زغن هر دو یکی‌ست
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
چون چنین است پی کار دگر باشم به
چند روزی پی دلدار دگر باشم به
عندلیب گل رخسار دگر باشم به
مرغ خوش نغمهٔ گلزار دگر باشم به
نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست
می‌توان یافت که بر دل ز منش یاری هست
از من و بندگی من اگرش عاری هست
بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی
بنده‌ای همچو مرا هست خریدار بسی
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
راه صد بادیهٔ درد بریدیم بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است
اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
بعد از این ما و سرکوی دل‌آرای دگر
با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود
چه گمان غلط است این ، برود چون نرود
چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
ای پسر چند به کام دگرانت بینم
سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم
مایه عیش مدام دگرانت بینم
ساقی مجلس عام دگرانت بینم
تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند
چه هوسها که ندارند هوسناکی چند
یار این طایفه خانه برانداز مباش
از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
می‌شوی شهره به این فرقه هم‌آواز مباش
غافل از لعب حریفان دغا باز مباش
به که مشغول به این شغل نسازی خود را
این نه کاری‌ست مبادا که ببازی خود را
در کمین تو بسی عیب شماران هستند
سینه پر درد ز تو کینه گذاران هستند
داغ بر سینه ز تو سینه فکاران هستند
غرض اینست که در قصد تو یاران هستند
باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری
واقف کشتی خود باش که پایی نخوری
گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل‌آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت
حاش لله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت‌آمیز کسان گوش کند
 

شعرنو_معلم

سخت آشفته و غمگین بودم…

به خودم می گفتم:

بچه ها تنبل و بد اخلاقند

دست کم میگیرند

درس ومشق خود را…

باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم

و نخندم اصلا

تا بترسند از من

و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،

درهوا چرخاندم…

چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید

مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،

دومی بدخط بود

بر سرش داد زدم…

سومی می لرزید…

خوب، گیر آوردم !!!

صید در دام افتاد

و به چنگ آمد زود…

دفتر مشق حسن گم شده بود

این طرف،

آنطرف، نیمکتش را می گشت

تو کجایی بچه؟؟؟

بله آقا، اینجا

همچنان می لرزید…

” پاک تنبل شده ای بچه بد ”

” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”

” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را…

خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم

او تقلا می کرد

چون نگاهش کردم

ناله سختی کرد…

گوشه ی صورت او قرمز شد

هق هقی کردو سپس ساکت شد…

همچنان می گریید…

مثل شمعی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد

زیر یک میز،کنار دیوار،

دفتری پیدا کرد ……

گفت : آقا ایناهاش،

دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود

غرق در شرم و خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود

سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم

که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر

سوی من می آیند…

خجل و دل نگران،

منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند

شکوه ای یا گله ای،

یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،

گفت : لطفی بکنید،

و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟

گفت : این خنگ خدا

وقتی از مدرسه برمی گشته

به زمین افتاده

بچه ی سر به هوا،

یا که دعوا کرده

قصه ای ساخته است

زیر ابرو وکنارچشمش،

متورم شده است

درد سختی دارد،

می بریمش دکتر

با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک…

غرق اندوه و تاثرگشتم

منِ شرمنده معلم بودم

لیک آن کودک خرد وکوچک

این چنین درس بزرگی می داد

بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم

او چه اندازه بزرگ

به پدر نیز نگفت

آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….

او به من یاد بداد درس زیبایی را…

که به هنگامه ی خشم

نه به دل تصمیمی

نه به لب دستوری

نه کنم تنبیهی

***

یا چرا اصلا من

عصبانی باشم

با محبت شاید،

گرهی بگشایم

با خشونت هرگز…

 

شعراز:سیمین بهبهانی

به مناسبت روزمعلم

شعر معلم

گفت استاد مبر درس از یــاد            

یاد باد آن چه مرا  گفت استاد     

یاد باد آن که مرا یاد آموخت             

آدمی نان خورد از دولت یـــاد

هیـــــچ یــادم نرود این معنی            

کـــه مرا مادر من ،نـــادان زاد

پـــــدرم نیز چو استـــادم دید             

گشــــت از تربیــــــت من آزاد

پس مرا منت از استـــــاد بود            

که به تعلیم من اُستـــــاد اِستاد

هر چه می دانست آموخت مرا           

غیر یک اصــل که نا گفته نهاد

قدر استــــاد نکو دانستن         

حیف استاد به من یاد نداد

اشک شوق

 اشک شوق
دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده ام که چوجان در برارمت
تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت
عمری دلم به سینه فشردی در انتظار
تا درکشم به سینه و در بر فشارمت
این سان که دارمت چو لئیمان نهان ز خلق
ترسم بمیرم و به رقیبان گذارمت
داغ فراق بین که طربنامه وصال
ای لاله رخ به خون جگر می نگارمت
چند است نرخ بوسه به شهر شما که من
عمری است کز دو دیده گهر می شمارمت
دستی که در فراق تو میکوفتم به سر
باور نداشتم که به گردن درآرمت
ای غم که حق صحبت دیرینه داشتی
باری چو می روی به خدا می سپارمت
روزی که رفتی از بر بالین شهریار
گفتم که ناله ای کنم و بر سر آرمت
 
شهریار

وحشی بافقی _گلهٔ یار دل‌آزار

 

وحشی بافقی

گلهٔ یار دل‌آزار

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا

خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا

التفاتی به اسیران بلا نیست ترا

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا

با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا

فارغ از عاشق غمناک نمی‌باید بود

جان من اینهمه بی باک نمی‌یابد بود

همچو گل چند به روی همه خندان باشی

همره غیر به گلگشت گلستان باشی

هر زمان با دگری دست و گریبان باشی

زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی

جمع با جمع نباشند و پریشان باشی

یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد

به جفا سازد و سد جور برای تو کشد

شب به کاشانهٔ اغیار نمی‌باید بود

غیر را شمع شب تار نمی‌باید بود

همه جا با همه کس یار نمی‌باید بود

یار اغیار دل‌آزار نمی‌باید بود

تشنهٔ خون من زار نمی‌باید بود

تا به این مرتبه خونخوار نمی‌باید بود

من اگر کشته شوم باعث بدنامی تست

موجب شهرت بی باکی و خودکامی تست

دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد

جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد

آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد

هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد

این ستمها دگری با من بیمار نکرد

هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد

گر ز آزردن من هست غرض مردن من

مردم ، آزار مکش از پی آزردن من

جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است

بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است

چشم امید به روی تو گشادن غلط است

روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است

رفتن اولاست ز کوی تو ، ستادن غلط است

جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است

تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد

چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد

مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست

عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست

از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست

خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست

از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست

چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست

شرح درماندگی خود به که تقریر کنم

عاجزم چارهٔ من چیست چه تدبیر کنم

نخل نوخیز گلستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی ، سرو روان بسیار است

جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است

ترک زرین کمر موی میان بسیار است

با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است

نه که غیر از تو جوان نیست، جوان بسیار است

دیگری اینهمه بیداد به عاشق نکند

قصد آزردن یاران موافق نکند

مدتی شد که در آزارم و می‌دانی تو

به کمند تو گرفتارم و می‌دانی تو

از غم عشق تو بیمارم و می‌دانی تو

داغ عشق تو به جان دارم و می‌دانی تو

خون دل از مژه می‌بارم و می‌دانی تو

از برای تو چنین زارم و می‌دانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز

از تو شرمنده یک حرف نبودم هرگز

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

گوشه‌ای گیرم و من بعد نیایم سویت

نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت

سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویش

ورنه بسیار پشیمان شوی از کردهٔ خویش

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم

از سر کوی تو خودکام به ناکام روم

سد دعا گویم و آزرده به دشنام روم

از پیت آیم و با من نشوی رام روم

دور دور از تو من تیره سرانجام روم

نبود زهره که همراه تو یک گام روم

کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد

جان من این روشی نیست که نیکو باشد

از چه با من نشوی یار چه می‌پرهیزی

یار شو با من بیمار چه می‌پرهیزی

چیست مانع ز من زار چه می‌پرهیزی

بگشا لعل شکر بار چه می‌پرهیزی

حرف زن ای بت خونخوار چه می‌پرهیزی

نه حدیثی کنی اظهار چه می‌پرهیزی

که ترا گفت به ارباب وفا حرف مزن

چین بر ابرو زن و یک بار به ما حرف مزن

درد من کشتهٔ شمشیر بلا می‌داند

سوز من سوخته داغ جفا می‌داند

مسکنم ساکن صحرای فنا می‌داند

همه کس حال من بی سر و پا می‌داند

پاکبازم هم کس طور مرا می‌داند

عاشقی همچو منت نیست خدا می‌داند

چارهٔ من کن و مگذار که بیچاره شوم

سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم

از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت

چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت

تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت

گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت

نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت

نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت

از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم

لطف کن لطف که این بار چو رفتم ، رفتم

چند در کوی تو با خاک برابر باشم

چند پا مال جفای تو ستمگر باشم

چند پیش تو ، به قدر از همه کمتر باشم

از تو چند ای بت بدکیش مکدر باشم

می‌روم تا به سجود بت دیگر باشم

باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم

خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی

طاقتم نیست از این بیش تحمل تا کی

سبزه دامن نسرین ترا بنده شوم

ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم

چین بر ابرو زدن و کین ترا بنده شوم

گره ابروی پرچین ترا بنده شوم

حرف ناگفتن و تمکین ترا بنده شوم

طرز محبوبی و آیین ترا بنده شوم

الله ، الله ، ز که این قاعده اندوخته‌ای

کیست استاد تو اینها ز که آموخته‌ای

اینهمه جور که من از پی هم می‌بینم

زود خود را به سر کوی عدم می‌بینم

دیگران راحت و من اینهمه غم می‌بینم

همه کس خرم و من درد و الم می‌بینم

لطف بسیار طمع دارم و کم می‌بینم

هستم آزرده و بسیار ستم می‌بینم

خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر

حرف آزرده درشتانه بود ، خرده مگیر

آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم

از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم

پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم

همه جا قصهٔ درد تو روایت نکنم

دیگر این قصه بی حد و نهایت نکنم

خویش را شهرهٔ هر شهر و ولایت نکنم

خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است

سوی تو گوشه چشمی ز تو گاهی سهل است

غزل 194 حافظ

حافظ

غزل شماره ۱۹۴

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند

ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند

نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند

رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند

ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند

ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند

دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند

بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند

که با این درد اگر دربند درمانند درمانند

کدهای جدیدقالب بلاگفا

۱-کدرایانه:

http://uplod.ir/kry79sqch6b2/cod_01.zip.htm

۲-کدگنجشک:

 http://uplod.ir/p1phqjlq7s0m/gonjeshk-artskin.ir.rar.htm

۳- قالب ویلن:

http://uplod.ir/zgi8kdpg8vtc/violon-artskin.ir.rar.htm

 

روش نگارش مقاله (اقدام پژوهی)

چگونه يك مقاله علمي بنويسيم؟

قسمت اول

 

این اصول برای تمام علوم اعم از انسانی ، فنی مهندسی ، پزشکی ، هنر قابل استفاده است.

 
مقدمه

مقاله علمي معمولاً در نتيجه پژوهش منطقي، ژرف و متمركز نظري، عملي يا مختلط، به كوشش يك يا چند نفر در يك موضوع تازه و با رويكردي جديد با جهت دستيابي به نتايجي تازه، تهيه و منتشر مي‏گردد. (اعتماد و همكاران، 1381، ص2) چنين مقاله‏اي در واقع گزارشي است كه محقق از يافته‏هاي علمي و نتايج اقدامات پژوهشي خود براي استفاده ساير پژوهشگران، متخصصان و علاقه‏مندان به دست مي‏دهد.

تهيه گزارش از نتايج مطالعات و پژوهش‏هاي انجام شده، يكي از مهم‏ترين مراحل پژوهشگري به شمار مي‏رود؛ زيرا اگر پژوهشگر نتواند دستاوردهاي علمي خود را در اختيار ساير محققان قرار دهد، پژوهش او هر اندازه هم كه مهم باشد، به پيشرفت علم كمكي نخواهد كرد؛ چون رشد و گسترش هر عملي از طريق ارائه و به هم پيوستن دانشِ فراهم آمده از سوي فردفرد انديشمندان آن علم تحقق مي‏يابد.

همان طور كه پژوهشگر پيش از اقدام به پژوهش، نيازمند توجه و بررسي يافته‏هاي علمي پژوهشگران قبل از خود است تا بتواند يافته‏هاي علمي خود را گسترش بخشد، ديگران نيز بايد بتوانند به يافته‏هاي پژوهشي او دسترسي پيدا كنند و با استفاده از آنها فعاليت‏هاي علمي خود را سازمان داده، در ترميم و تكميل آن بكوشند.

از امتيازهاي مهم يك مقاله مي‏توان به مختصر ومفيد بودن، بِروز بودن و جامع بودن آن اشاره كرد؛ زيرا محقق مي‏تواند حاصل چندين ساله پژوهش خود در يك رساله، پايان‏نامه، پژوهش، يا حتي يك كتاب را به اختصار در يك مقاله علمي بيان كند تا پژوهشگران ديگر بتوانند با مطالعه آن مقاله از كليات آن آگاهي يابند و در صورت نياز بيشتر، به اصل آن تحقيقات مراجعه كنند.

بدين منظور، امروزه نشريات گوناگوني در زمينه‏هاي مختلف علمي- پژوهشي نشر مي‏يابد و مقاله‏هاي به چاپ رسيده در آنها، اطلاعات فراواني را در اختيار دانش پژوهان قرار مي‏دهند. لازم است محققان با شيوه تدوين مقالات علمي آشنا باشند تا بتوانند با استفاده از شيوه‏هاي صحيح، با سهولت، نتايج تحقيقات و مطالعات خود را به صورت مقاله در اختيار علاقه‏مندان قرار دهند.

نوشتن مقاله مستلزم رعايت اصولي در ابعاد مختلف محتوايي، ساختاري و نگارشي است.

 
ملاك‏هاي محتوايي مقاله

يكي از مهم‏ترين ابعاد مقاله علمي، محتواي علمي و ارزشمنديِ كيفي آن است. مقاله بايد يافته‏هاي مهمي را در دانش بشر گزارش نمايد و داراي پيامي آشكار باشد؛ بنابراين پيش از تهيه مقاله، محقق بايد از خود بپرسد كه آيا مطالب او آن‏قدر مهم است كه انتشار آن قابل توجيه باشد. آيا ديگران از آن بهره خواهند برد؟ و آيا نتايج پژوهش او، كار آنها را تحت تأثير قرار خواهد داد؟ (هومن، 1378، ص 82). در اينجا به چندين اصل مهم از اصول و معيارهاي محتوايي پژوهش علمي اشاره مي‏گردد كه توجه به آنها قبل از تهيه مقاله به ارتقاي كيفيت آن كمك مي‏نمايد.
فرايند «تفكر»: تفكر، تلاش براي معلوم كردن مجهول با استفاده از علوم موجود است. (غرويان، 1368، ص11) بنابراين اساسي‏ترين محور محتوايي يك پژوهش علمي، آن است كه مجهولي را روشن نمايد. بر اين اساس، هر پژوهش علمي در پي پاسخ دادن به پرسش‏هايي است كه تاكنون براي مخاطبان كشف نشده است. از اين رو پژوهش علمي هميشه با طرح يك يا چند سئوال آغاز مي‏شود كه محقق در صدد پاسخگويي به آنهاست.
منطقي بودن: منطق كه راه درست انديشيدن (تصور) و صحيح استدلال آوردن (تصديق) را مي‏آموزاند، (مطهري، 1372، ص 21) ابزار ضروري يك مقاله علمي است و محقق بايد شايستگي لازم را در استدلال آوردن، تحليل محتوا و نتيجه‏گيري داشته باشد. قواعد تعريف، طبقه‏بندي، استنباط‏هاي قياسي و استقرايي، روش‏هاي مختلف نمونه‏برداري و غيره همه از ويژگي‏هاي منطقي يك مقاله علمي است كه محقق بايد به آنها توجه داشته باشد. (هومن، 1374، ص 19).
انسجام و نظام‏دار بودن: مرتبط بودن اجزاي مختلف مقاله با همديگر، همچنين متناسب بودن آنها با عنوان مقاله و ارتباط عناوين فرعي با همديگر، از جمله مواردي است كه به تحقيق، يكپارچگي و انسجام مي‏بخشد. بر اين اساس، محقق بايد عناوين فرعي مقاله خود را با نظمي منطقي از يكديگر مجزا كرده، ارتباط بخش‏ها را مشخص نمايد.
تراكمي بودن: از آنجا كه هدف پژوهش پاسخ به سئوال هايي است كه تا آن زمان دست كم از نظر محقق، پاسخي منطقي براي آن وجود نداشته است، هر پژوهش علمي بايد از يك سو به منظور كشف دانش جديد، و از سوي ديگر، براي تكميل دانش، صورت پذيرد. بنابراين هدف اصلي يك مقاله، كشف يا تكميل دانش بشري است، نه تكرار دوباره آن با عبارات مختلف. (هومن، 1374، ص 20).
تناسب موضوع با نيازهاي فعلي جامعه علمي: هر پژوهش علمي بايد نيازهاي اساسي جامعه علمي خود را در نظر گرفته، در صدد حل آن مسايل برآيد؛ بنابراين از طرح موضوعاتي كه از اولويت تحقيقي برخوردار نيستند و جامعه علمي، بدانها نياز ندارد، بايد احتراز نمود.
خلاقيت و نوآوري: هر تحقيق علمي زماني مي‏تواند در ارتقاي سطح دانش، موفق و موثر باشد كه از فكري بديع و خلّاق برخوردار باشد. مقالاتي كه به جمع آوري صِرف بسنده مي‏كنند، نمي‏توانند سهم عمده‏اي در پيشرفت دانش بشري داشته باشند.
توضيح مطلب در حدّ ضرورت: از جمله مواردي كه محقق در گزارش نويسي پژوهش خود (مقاله) بايد بدان توجه كند، پرهيز از حاشيه‏روي و زياده‏گوييِ افراطي است؛ همچنان كه خلاصه‏گويي نبايد به حدّي باشد كه به ابهام و ايهام منجر شود؛ بر اين اساس محقق بايد به حدّي مطالب را تبيين كند كه مقصود وي براي خواننده، روشن شود.
متناسب بودن با نظريه‏ها: هر رشته علمي، متشكل از نظريه‏ها و قوانيني است كه مورد اتفاق صاحب‏نظران آن فن است. يافته‏هاي به دست آمده در تحقيقات ميداني يا توصيفي نبايد با قوانين كلي آن رشته تخصصي منافات داشته باشد.
اجتناب از كلي گويي: هدف نهايي علم، صورتبندي يك «نظريه»(3) و «تبيين كردن»(4) يكي از اصول مهم نظريه است. (دلاور، 1371، ص 33) از اين رو محقق بايد بتواند مباحث علمي خود را به روشني توضيح دهد و با زبان گويا آن را تبيين و از كلي گويي اجتناب نمايد.
گزارش روش‏شناسي تحقيق: «تحقيق»(5) فرايندي است كه از طريق آن مي‏توان درباره ناشناخته‏ها به جست و جو پرداخت و از آن، شناخت لازم را كسب كرد. در اين فرايند چگونگي گردآوري شواهد و تبديل آنها به يافته‏ها «روش‏شناسي»(6) ناميده مي‏شود. اين سئوال كه چگونه داده‏ها بايد گردآوري شود و مورد تفسير قرار گيرد، به طوري كه ابهام حاصل از آنها به حداقل ممكن كاهش يابد؟» از موارد مهم تحقيق علمي است. (سرمد و همكاران، 1379، ص 22). يك تحقيق علمي زماني مي‏تواند مطالب خود را به اثبات برساند كه از روش گردآوري مناسبي برخوردار، و آن روش‏ها در مقاله به خوبي بيان شده باشد.

 
ساختار مقاله علمي

نوشتن مقاله مستلزم داشتن طرحي مدوَّن است. در گزارش يك تحقيق نه تنها بايد ارزش‏هاي محتوايي را مراعات كرد، بلكه بايد از ساختار روشمندي نيز پيروي كرد. امروزه تحقيقات فراواني انجام مي‏شود، اما تنها بخش كوچكي از آنها در مقالات منتشر مي‏گردد. يكي از دلايل آن، عدم مهارت محقق در تهيه و تدوين ساختاري مقاله علمي است.

ساختار مقاله و تهيه گزارش از يك پژوهش علمي، با توجه به روش به كار گرفته شده در پژوهش، متفاوت است. دانشمندان در يك تقسيم بندي كلي، روش‏هاي استفاده شده در علوم را به دو دسته تقسيم مي‏كنند. روش‏هاي كمي كه در آنها از داده‏هاي كمّي در تحقيق استفاده مي‏شود (تحقيقات ميداني) و روش‏هاي كيفي كه در آنها از داده‏هاي كيفي (تحقيقات كتابخانه‏اي) استفاده مي‏شود.(سرمد و همكاران، 1379، ص 78).

مراحل گزارش يك پژوهش (مقاله) با توجه به روش اتخاذ شده در تحقيق، با تفاوت هايي بيان مي‏گردد.

به دليل يكسان بودن هر دو روش در مراحل مقدماتي، و براي پرهيز از تكرار در اينجا مراحل مقدماتي را به صورت مجزا مي‏آوريم.

 
مراحل مقدماتي گزارش پژوهشي

 
موضوع يا عنوان مقاله

عنوان، مفهوم اصلي مقاله را نشان مي‏دهد و بايد به طور خلاصه، مضمون اصلي پژوهش را نشان دهد.

عنوان مقاله بايد جذاب باشد، يعني به گونه‏اي انتخاب شود كه نظر خوانندگان را كه معمولاً ابتدا فهرست عناوين مندرج در يك مجله علمي را مي‏خوانند به خود جلب نمايد. همچنين عنوان بايد كوتاه و گويا و تنها بيانگر متغيرهاي اصلي پژوهش باشد. تعداد كلمات در عنوان را حداكثر دوازده واژه بيان كرده‏اند. (سيف، 1375، ص 12).

 
نام مؤلف يا مؤلفان و سازمان وابسته

بعد از عنوان پژوهش، نام مؤلف يا مؤلفان ذكر مي‏شود و در سطر زير آن، نام دانشگاه يا مؤسسه كه هر يك از مؤلفان در آن مشغول به كارند، مي‏آيد. اگر پژوهش به وسيله دو يا چند نفر انجام بگيرد و همه آنها به يك دانشگاه يا مؤسسه وابسته باشند، نام مؤسسه يك‏بار، آن هم به دنبال نام مؤلفان ذكر مي‏شود. اما اگر هر يك از مؤلفان به سازمان خاصي وابسته باشند، بايد بعد از نام هر يك از آنان، بلافاصله نام مؤسسه‏اي كه به آن وابسته‏اند، ذكر شود. ترتيب قرار گرفتن نام مؤلفان به دنبال يكديگر، معمولاً متناسب با ميزان مشاركت آنان در انجام پژوهش است؛ اما اگر ميزان مشاركت همه افراد در اجراي پژوهش يكسان باشد، اسامي آنان به ترتيب حروف الفبا در دنبال هم قرار مي‏گيرد. (هومن، 1378، ص 84).

 
چكيده

چكيده، خلاصه جامعي از محتواي يك گزارش پژوهشي است كه همه مراحل و اجراي اصلي پژوهش را در خود دارد. هدف‏ها، پرسش‏ها، روش‏ها، يافته‏ها و نتايج پژوهش، به اختصار، در چكيده آورده مي‏شود. در متنِ چكيده بايد از ذكر هرگونه توضيح اضافي خودداري شود. مطالب چكيده بايد فقط به صورت گزارش (بدون ارزشيابي و نقد) از زبان خود پژوهشگر (نه نقل قول) به صورت فعل ماضي تهيه شود.

چكيده در حقيقت بخشي كامل، جامع و مستقل از اصل گزارش در نظر گرفته مي‏شود و نبايد پيش از انجام گزارش، پژوهش تهيه شود. طول چكيده براي مقاله، بستگي به روش‏هاي خاص هر مجله دارد و معمولاً بين صد تا 150كلمه پيشنهاد شده است.

 
واژگان كليدي

معمولاً در انتهاي چكيده، واژگان كليدي پژوهش را بيان مي‏كنند تا به خواننده كمك كنند، پس از خواندن چكيده و آشنايي اجمالي با روند تحقيق، بفهمد چه مفاهيم و موضوعاتي در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است. معمولاً با توجه به حجم و محتواي مقاله، پنج تا هفت واژه كليدي در هر مقاله بيان مي‏شود. (سرمد، 1379، ص 321).

 
ساختار مقاله مبتني بر پژوهش ميداني

روش‏ها و اصول كلي ناظر بر گزارش فعاليت پژوهشي شاخه‏هاي علوم، تقريبا به طور خاصي به كار مي‏روند كه همگي متكي بر «روش علمي»(9) است. انجمن روان شناسان (APA) به منظور تسهيل در امر انتقال روش نتايج پژوهش، الگوي استاندارد شده‏اي را در اختيار مؤلفان قرار داده تا در موقع تهيه گزارش پژوهشي خود، آن اصول را به كار گيرند و تقريبا همه مجله‏هاي معتبر علوم انساني در تهيه و تنظيم نوشته‏هاي پژوهش خود از آنها پيروي مي‏كنند. (هومن،1378،ص 10) كه در زير به اختصار به مراحل آن اشاره مي‏گردد.

 
مقدمه

هر مقاله علمي با يك مقدمه شروع مي‏شود و آن، خلاصه‏اي از فصل اول و دوم پايان نامه‏ها و رساله‏هاست كه به طور مختصر به بيان كليات تحقيق و بررسي مختصري از پيشينه آن مي‏پردازد؛ بنابراين در مقدمه مقاله مسئله تحقيق و ضرورت انجام آن و اهداف آن از نظر بنيادي و كاربردي به صورت مختصر بيان مي‏گردد و سپس به بررسي سوابق پژوهشي كه به طور مستقيم به موضوع تحقيق مرتبط است، پرداخته مي‏شود. مقدمه بايد يك منطق اساسي را در تحقيق بيان كند و به خواننده نشان دهد كه چرا اين تحقيق ادامه منطقي گزارش‏هاي پيشين است. در اين بخش پس از نتيجه‏گيري از پژوهش‏هاي بررسي شده، محقق بايد پرسش‏هاي پژوهش خود را به صورت استفهامي بيان كرده و به تعريف متغيرهاي تحقيق به صورت عملياتي بپردازد. (هومن، 1378، ص 87).

 
روش

هدف اساسي از بيان روش آن است كه به گونه‏اي دقيق، چگونگي انجام پژوهش، گزارش گردد تا خواننده بتواند آن را تكرار نمايد و همچنين درباره اعتبار نتايج داوري كند؛ بنابراين مؤلف بايد همه مراحل اجرا، از جمله آزمودني‏ها، ابزارهاي پژوهش، طرح پژوهش، روش اجرا و روش تحليل داده‏ها را بيان كند.

 
نتايج

در اين بخش، توصيف كلاميِ مختصر و مفيدي از آنچه به دست آمده‏است، ارائه مي‏شود. اين توصيف كلامي با اطلاعات آماري مورد استفاده، كامل مي‏شود و بهترين روش آن است كه داده‏ها از طريق شكل و نمودار يا جدول، نمايش داده شوند. ساختار بخش نتايج، معمولاً مبتني بر ترتيب منطقي پرسش‏ها يا فرضيه‏ها و نيز وابسته به تأييد شده بودن يا تأييد نشده بودن فرضيه‏هاست. ترتيب بيان نتايج نيز يا برحسب ترتيب تنطيم سؤال‏ها يا فرضيه‏هاي آنهااست، (سيف، 1375، ص 30) يا برحسب اهميت آنها. روش متداولِ بيان نتايج، آن است كه ابتدا مهم‏ترين و جالب‏ترين يافته‏ها و سپس به ترتيب، يافته‏هاي كم اهميت‏تر ارائه مي‏شود. (هومن، 1378، ص 90).

 
ساختار مقاله مبتني بر پژوهش توصيفي

اصول به كارگرفته شده در پژوهش‏هاي توصيفي باتوجه به روش‏هاي به كارگرفته شده، با اصول پژوهش‏هاي ميداني، مقداري متفاوت است. هر چند اين اصول ممكن است با توجه به موضوع‏هاي مختلف تحقيقي و رشته‏هاي مختلف، تغيير نمايد، ساختار كلي‏اي كه تقريبا همه پژوهش‏هاي توصيفي بايد در قالب آن درآيند، به شرح زير است.

 
مقدمه

آنچه در مقدمه يك مقاله تحقيق كتابخانه‏اي قرارمي‏گيرد - همانند تحقيفات ميداني - كلياتي است كه محقق بايد قبل از شروع بحث، آن را براي خواننده روشن نمايد؛ مانند تعريف و بيان مسئله تحقيق، تبيين ضرورت انجام آن و اهدافي كه اين تحقيق به دنبال دارد. همچنين محقق بايد خلاصه‏اي از سابقه بحث را - كه به طور مستقيم مرتبط با موضوع است - بيان كند و در نهايت توضيح دهد كه اين مقاله به دنبال كشف يا به دست‏آوردن چه مسئله‏اي است؛ به عبارتي، مجهولات يا سؤال‏هاي مورد نظر چيست كه اين مقاله درصدد بيان آنهااست.

 
طرح بحث (متن)

در اين بخش، مؤلف وارد اصل مسئله مي‏شود. در اينجا بايد با توجه به موضوعي كه مقاله در پي تحقيق آن است، عناوين فرعي‏تر از هم متمايز گردند. محقق در تبيين اين قسمت از بحث، بايد اصول مهم قواعد محتوايي مقاله را مورد توجه قراردهد و سعي كند آنها را مراعات نمايد؛ اصولي مانند: منطقي و مستدل بودن، منظم و منسجم‏بودن، تناسب بحث با عنوان اصلي، ارتباط منطقي بين عناوين فرعي‏تر در مسئله، خلاقيت و نوآوري در محتوا، اجتناب از كلي‏گويي، مستندبودن بحث به نظريه‏هاي علمي و ديني، جلوگيري از حاشيه‏روي افراطي كه به انحراف بحث از مسير اصلي مي‏انجامد و موجب خستگي خواننده مي‏شود و همچنين پرهيز از خلاصه‏گويي و موجزگويي تفريطي كه به ابهام در فهم مي‏انجامد، رعايت امانت حقوق مؤلفان، اجتناب از استناددادن به صورت افراطي، توجه‏داشتن به ابعاد مختلف مسئله و امثال اينها.

 
نتيجه ‏گيري

در اين قسمت محقق بايد به نتيجه معقول، منطقي و مستدل برسد. نداشتن تعصب و سوگيري غيرمنصفانه در نتيجه‏گيري، ارتباط‏دادن نتايج با مباحث مطرح شده در پيشينه، ارائه راهبردها و پيشنهادهايي براي تحقيقات آينده، مشخص‏كردن نقش نتايج در پيشبرد علوم بنيادي و كاربردي و امثال آن، از جمله مواردي است كه محقق بايد به آنهاتوجه داشته باشد.

 
ارجاعات

اعتبار يك گزارش پژوهشي علاوه بر صحت و دقت داده‏ها و استدلال حاصل از آنها، به منابع و مراجعي است كه از اطلاعات آنها در پژوهش استفاده شده است. ارجاعات از موارد مهم ساختار يك مقاله علمي است، به وسيله آن، چگونگي استفاده از انديشه‏هاي ديگران را به خواننده معرفي مي‏نمايد. در اين قسمت به دو بحث مهم ارجاعات اشاره مي‏شود كه يكي شيوه ارجاع دادن در متن است و ديگري شيوه ذكر منابع در پايان مقاله.

 
ارجاعات در متن

نخستين چيزي كه درباره استناددادن در متن بايد مشخص بشود، اين است كه: چه چيزي بايد مستند گردد؟ مك برني(23) (1990) موارد استنادآوردن را به شرح زير بيان داشته‏ است:
بايد انديشه‏هايي را كه به ديگران تعلق دارند، مشخص كرد و با ذكر مأخذ نشان داد كه از آنِ چه كساني مي‏باشند (امانت‏داري)؛
هر زمان كه افكار و انديشه‏هايي با چهارچوب فكري كسان ديگري همخواني دارند، موارد را بايد با ذكر منبع مشخص كرد؛
هر زمان كه نظريه، روش يا داده‏اي موردبحث قرار مي‏گيرد، منبع آن را بايد ذكركرد تا اگر خواننده خواست اطلاعات بيشتري درباره آن كسب كند، بتواند به آن مراجعه كند؛
بايد نقل قول‏هايي را كه از يك متن به صورت مستقيم و بدون دخل و تصرف، داخل گيومه آورده مي‏شود، مستند ساخت. (مك برني 1990، به نقل از سيف، 1375، ص 39).

بنابراين اطلاعاتي كه براي خوانندگان، اطلاعات عمومي به حساب مي‏آيند، لازم نيست مستند شوند. نويسنده، تنها در صورتي مي‏تواند به آثار خود ارجاع، دهد كه اين ارجاع براي مطالعه بيشتر باشد و نقل از خود، معنا ندارد. همچنين در استنادكردن، حتي‏الامكان بايد به منبع مستقيم يا ترجمه آن استناد كرد. تنها زماني به منابع ديگران استناد مي‏شود كه محقق دسترسي مستقيم به اصل اثر را نداشته باشد كه در آن صورت بايد مشخص كرد كه آن مطلب از يك منبع دست دوم گرفته شده است. (سيف، 1375، ص 40).

 
شيوه ارجاع در متن

هرگاه در متنِ مقاله مطلبي از يك كتاب يا مجله يا.. به صورت مستقيم يا غير مستقيم، نقل شود، بايد پس از بيان مطلب، آن را مستند ساخت. اين مستندسازي شيوه‏هاي مختلفي دارد كه در اينجا به بخش‏هايي از آن اشاره مي‏شود.

در استناد، نام مؤلف و صاحب اثر، بدون القاب «آقا»، «خانم»، «استاد»، «دكتر»، «پروفسور»،آورده مي‏شود، مگر در جايي كه لقب جزو نام مشخص شده باشد(24)، مانند خواجه نصيرالدين طوسي. (دهنوي، 1377، ص 89).

يك اثر با يك مؤلف:

پس از آوردن متن، داخل پرانتز: نام مؤلف، تاريخ انتشار، شماره صفحه به ترتيب مي‏آيد و پس از آن، نقطه آورده مي‏شود؛ مانند: (منطقي، 1382، ص 27).

درباره استان قم


دریاچه نمک حوض سلطان دریاچه نمک حوض سلطان در 40 کیلومتری شمال شهرستان قم و 85 کیلومتری جنوب تهران و در حاشیه بزرگراه تهران قم قرار دارد .این دریاچه که به دریاچه ساوه قم ودریاچه شاهی هم معروف است به مساحت تقریبی 240 کیلومتر مربع درشمال شرق شهرستان قم واقع شده است ورشته کوههای البرز درشمال آن قرار دارد وسعت و شکل دریاچه متناسب با ورود آب و میزان بارندگی آن در فصول مختلف سال متفاوت است . درمواقع بارندگی و ذوب برف های ارتفاعات اطراف چون بر میزان آب ورودی افزوده می شود ، وسعت آن زیاد و درغیر از این ایام وسعت آن کاهش می یابد . بدین ترتیب سطح آب دریاچه پیوسته در نوسان است. درموقع پرآبی سطح دریاچه گسترش می یابد و آب آن اراضی پست و شوره زار باتلاقی پیرامون را می پوشاند و دریاچه بزرگی به طول 18 وعرض 16 کیلومتر تشکیل می دهد که به نام دریاچه حوض سلطان یا کویرنمک مشهور است. رودهای متعددی به این دریاچه وارد می شوند که عموما" از اراضی شوره زار و نمکی اطراف عبور می کنند. حوض سلطان در سال 1883 میلادی و بر اثر ساخت جاده شوسه تهران قم تشکیل شد راههای ورود به منطقه : در 35 کیلومتری مسیر قم-تهران جاده خاکی وجود دارد که به دریاچه می رسد . درون دریاچه نیز جاده خاکریزی هست که برای جلوگیری از فرو رفتن خودروها در باتلاق و بهره برداری از نمک دریاچه مورد استفاده قرار می گیرد . دریاچه حوض‎ سلطان یا دریاچه شاهی ، فرو افتادگی نامتقارنی با 330 كیلومترمربع وسعت، در 35 كیلومتری شمال قم و در شمال باختری دریاچة نمك است. این دریاچه شامل دو چالة جدا از هم یكی به نام «حوض‎سلطان» و دیگری به نام «حوض‎مره» است كه با آبراهة باریكی به هم وصل می‎شوند. حوضة باختری )حوض‎سلطان) دارای بلندی 806 متر از سطح دریا است كه به طور معمول از روان‎آب‎های سطحی تغذیه می‎شود. حوضة خاوری (حوض‎مره)، افزون بر روان‎آب‎ها، از رودهایی مانند رودشور و قره‎چای نیز بهره می‎گیرد. مطالعات مستوفی (1350) نشان می‎دهد كه آب‎ ابتدا وارد حوض ‎مره شده و پس از پر شدن آن، از مسیل دو حوض گذشته وارد حوض‎سلطان می‎شود و هنگامی كه آب در حوض‎سلطان چند متر بالاتر آمد، به طرف حوض‎ مره باز می‎گردد و سر ریز این دو حوض، به دریاچة نمك تخلیه می‎شود. مشاهدات صحرایی كرینسلی (1970(، نشان می‎دهد كه از مركز دریاچه به خارج دو پهنة جداگانة قابل شناسایی است. یكی مركز دریاچه كه حدود 24 درصد از مساحت آن را زیر پوشش دارد و با پوستة نمكی پوشیده شده است. دوم، زون مرطوب كه 76 درصد بقیه را تشكیل می‎دهد كه به زون گیاهان ریشه‎ بلند به پهنای 20 متر می‎رسد. پوستة نمكی با 5 سانتیمتر ضخامت، شامل نوارهای هم‎ مركز سفید و خاكستری است و در زیر آن سیلت‎های رسی و خاكستری رنگ مرطوب قرار دارد. این زون (پوستة نمكی) به طور فصلی با آب پوشیده می‎شود، ولی مناطق مركزی آن ممكن است در تمام سال، آب‎دار باشد. مطالعات انجام شده در زون مرطوب نشان داده كه میزان رس موجود در نمونه‎ها، 35 تا 45 درصد است كه 10 تا 90 درصد كانی‎ها، كائولینیت ‎است. در پشته‎های شن و ماسه‎ای زون گیاهان با ریشة بلند، چند خط داغ آب وجود دارد كه به سمت سراشیبی تا ارتفاع 826 متر ادامه دارد. اختلاف ارتفاع بین پست‎ترین و بلندترین خط داغ آب 20 متر است. پیشروی وسیع مخروط ‎افكنه‎ها در پهنای زون مرطوب و روی پوستة نمكی نشانگر آن است كه روان‎ آب سطحی بیش از گذشته است و تغییر آب و هوایی به سوی دورة مرطوب‎تر از گذشته، پیش می‎رود. مطالعات معتمد و همكاران (1356) نشان داده است كه رسوبات حوض ‎سلطان بیشتر از نوع گچ و نمك، مارن و رس است. بررسی‎های لرزه‎نگاری و حفاری نیز نشان داده كه نمك تا عمق 46 متر وجود دارد. این نمك، به صورت 5 لایة جدا از هم با ضخامت كل تا 20 متر است كه با رس‎های قهوه‎ای تا خاكستری از یكدیگر جدا می‎شوند.   منبع:کویر ایران جاذبه های طبیعی کویر استان قم گرچه طبیعت سبز ، کوه های بلند و قلل سفیدپوش ، سواحل نیلگون و... زیبا و تماشایی است ، اما در کویر نیز مناظر شگفت انگیز و دیدنی های بسیار وجود دارد که در هیچ جای دیگر نمی توان یافت. صحراهای پوشیده از نمک ، تپه های طلایی ، شن های روان ، کوه ها و تپه های خاکی و ... همه از چشم اندازهای بی نظیر کویری است . منطقه ی وسیع «دشت کویر» از بزرگ ترین و مهم ترین مناطق اکولوژیکی ایران ، از نظر تنوع گونه های حیوانی و گیاهی در جهان کم نظیر است . بخشی از این منطقه از سال 1343 به عنوان پارک ملی اعلام شد . پارک ملی کویر با بیش از 600 هزار هکتار مساحت ، در جنوب شرقی تهران واقع است و قسمتی از آن در استان قم قرار دارد . این پارک ملی نمونه ای تقریباً بکر از طبیعت است که به دلیل داشتن ذخایر با ارزش گیاهی و جانوری و ویژگی های استثنایی ، از میراث طبیعی و ملی کشور به شمار می آید . تپه های شن های روان با وزش باد ، همواره در حال تغییر شکل و جابه جایی است. انبوه این شن های روان طلایی همراه با بوته های پراکنده مناظر زیبا و دلفریبی را به وجود می آورد . نسیم صبحگاهی کویر، طلوع خورشید و در هنگام اوج اشعه سرخ فام نور خورشید ، و درعصر که با وزش نسیم ملایم دیگر گرما حس نمی شود و بالاخره آسمان کویر در شب که همه ستارگان با فاصله ای کم در آسمان شفاف گرد هم می آیند، همه و همه از دیدنی ها و مناظر طبیعی ای به شمار می روند که تنها در کویر می توان آنها را دید. دریاچه نمک دریاچه نمک از دیگر جاذبه های طبیعی استان به شمار می رود . این دریاچه بخشی از کویر نمک است که در شرق قم واقع شده و فقط زمستان ها آب دارد. حضور ورقه های نمک و برداشت آن که از اوایل تابستان در منطقه جنوبی این دریاچه آغاز می شود، دیدنی است . دریاچه حوض سلطان دریاچه حوض سلطان که با مساحتی حدود 330 کیلومتر مربع ، به " دریاچه ی قم " ، " دریاچه ی شاهی " و " دریاچه ی ساوه " نیز مشهور است ، در جهت غربی – شرقی در شمال غربی دریاچه نمک و شمال استان قم قراردارد . برخی با توجه به نام ساوه که به آن داده اند، آن دریاچه را به حوض سلطان منتسب کرده اند، از جمله " گوبینو" و " دیولافوآ " در سفرنامه های خود می نویسند احتمالاً این دریاچه ممکن است بخشی از دریای بزرگ ساوه بوده باشد که در روز تولد پیغمبر (ص) خشک شده و این نشانه ای از ظهور پیغمبر اسلام بوده است . دریاچه حوض سلطان با مناظر گوناگون و دیدنی خاص خود در ساعات مختلف روز و در فصل های گوناگون ، زیبایی را به نمایش می گذارد. اما مردمان ساکن در روستاهای اطراف سودمندی های آن را نیز در نظر دارند و از آن در بهبود زندگی خود استفاده می نمایند. در حقیقت دریاچه حوض سلطان شامل دوچاله ی جدا از هم به نام " حوض سلطان " و " حوض مره " است که مجموعه آن بیشتر به نام حوض سلطان معروف شده و کمتر از حوض مره یاد می شود. آب هایی که به این دریاچه وارد می شود ، دایمی نیست و به علت عبور از طبقات نمکی ، بی نهایت شور است . هرگاه ورود آب افزایش یابد ، سطح دریاچه گسترش یافته و اراضی پست و شوره زار و باتلاقی پیرامون را با آب صاف می پوشاند و به صورت دریاچه ی بزرگی درمی آید . خاک اطراف به سبب خشک شدن تدریجی دوایر متحدالمرکزی را حول مرکز دریاچه تشکیل می دهد که میزان شوری از مرکز به طرف بیرون به تدریج کاهش می یابد. دریاچه حوض سلطان بعد از اسلام تا حدود سده 19 میلادی دوره های خشک و مرطوب فراوان دیده و برحسب تغییرات مجرای رود مسیله یا رود شور به صورت دریاچه ، باتلاق وکویر در آمده است. از زمان صفویه به بعد نیز ارتباط بین دریاچه حوض سلطان و دریاچه نمک به سبب تأسیس سدی در بالای پل دلاک که آب رود قره چای را به دریاچه نمک هدایت می کرد، قطع یا ضعیف شد . در سال 1262 ش ، دو نیمه ی دریاچه حوض سلطان به هم متصل شد و تشکیل دریاچه ی بزرگی را داد . گویند در سال 1299 هـ . ق ، با تخریب سدی که در برابر مسیله رود قرار داشت ، دریاچه هر روز کوچک تر شد. برای آباد کردن زمین های زراعتی ساوه هم سد ساوه را تعمیر و مانع هدر رفتن آب شدند. این امر موجب خشکی باتلاق های اطراف دریاچه و مانع ورود آب به دریاچه حوض سلطان شده است . غارها غار وشنوه : در 60 کیلومتری قم در کوه اردهال چهار غار قرار دارد که در داخل یکی از آنها منبع عظیمی از آب وجود دارد. این آب از شکاف کوه سرازیر می شود و به صورت چشمه فوران می کند . این غار یکی از جاذبه های بسیار دیدنی استان قم به شمار می رود . غار کـَهـَک : در 30 کیلومتری جنوب قم واقع است و یکی از آثار طبیعی و باستانی استان به شمار می رود . سایر نقاط دیدنی شهر کَهـَک؛ این شهر از سه سمت مشرف به ارتفاعات است و دره زیدان در شرق آن قرار دارد از این رو دارای آب و هوایی معتدل و است . حضور امامزاده زینب خاتون ( ع ) ، خانه ملاصدرا و غار معروف کهک عامل مهمی برای جذب گردشگران به این منطقه است . روستای وشنوه ؛روستایی ییلاقی که یکی از زیباترین روستاهای ایران به شمار می رود و فندق آن از شهرت خاصی برخوردار است. روستای نایه ؛ این روستای ییلاقی در بخش خلجستان از دیگر روستاهای دیدنی استان قم و ایران محسوب می شود. روستای جمیزقان ؛در بخش خلجستان در 65 کیلومتری شمال غرب شهر قم در دره ای قرار دارد . رودخانه " وزوا" از جنوب آن می گذرد وجود رودخانه ، کوه ها ، گردنه ، چشمه و پوشش گیاهی مناسب و داشتن آب و هوایی معتدل و خشک از خصوصیات جالب توجه این روستا به شمار می رود. روستای اَوِل؛ از روستاهای ییلاقی با درختان خرم و آب وهوای مطبوع است که یکی از فضاهای طبیعی دلنشین را شکل می دهد. کتاب سیمای میراث فرهنگی استان قم زهره پری نوش - سایت تبیان ////// معرفی امامزاده های استان قم امامزاده احمد بن اسحاق این زیارتگاه در میدان كهنه قم در جوار امامزاده شاهزاده حمزه قرار دارد. امامزاده " احمدبن اسحاق" یكی از نوادگان امام هفتم (ع) به شمارمی رود . بنای این بقعه درسال 1317 هـ . ق درهنگام سلطنت مظفرالدین شاه بازسازی شده است، اما اصل بنا به دوران پیش از صفویه تعلق دارد كه به دستور شاه تهماسب صفوی به دست تعمیر و تزیین سپرده شد . امامزاده اسماعیل (ع) امامزاده اسماعیل در بالای روستای بیدقان درشش كیلومتری قم درمیان كوه قرار دارد. دراین زیارتگاه  سه تن به اسامی شاهزاده اسماعیل و فرزندش حمزه از نوادگان علی بن جعفر (ع) و شاهزاده محمد از نوادگان امام كاظم (ع) مدفونند. بقعه ازبناهای دوره هلاكوخان مغول یعنی سده هفتم هـ . ق  و با سنگ و گچ بنا شده است. امامزاده باوره بنای این امامزاده در مزرعه باوره در فاصله شش كیلو متری روستای " فردو" قرار دارد. این زیارتگاه شامل دو بقعه است كه هر یك مدفن دوامامزاده به نام های شاهزاده محمد و حسین ، حلیمه خاتون و زینب خاتون از نوادگان امام كاظم (ع) هستند. درمیان هر بقعه دو صندوق منبت روی قبور نصب شده كه از آثار هنری سده یازدهم هـ . ق به شمار می رود. پنج امامزاده پنج امامزاده معروف به امامزاده هادی و مهدی (ع) در گرگابی واقع شده است. این زیارتگاه مركب از دوبنای كنارهم است كه دارای یك صحن مشترك هستند. ساخت یكی از بناها به بیش از120 سال پیش باز می گردد. دراین عمارت شاهزاده ناصرالدین یكی از فرزندان امام زین العابدین (ع) همراه دو تن از فرزندانش یعنی شاهزاده هادی (ع) و شاهزاده مهدی (ع) مدفونند. بنای دیگر ازآثار سده ششم یا هفتم هـ . ق است . دراین ساختمان دو خواهر و برادر ، معروف به شاهزاده جعفر(ع)  و سكینه خاتون (س) مدفونند كه از دیگر فرزندان شاهزاده ناصرالدین به شمارمی روند. سنگ مزار داخل ضریح این زیارتگاه مربوط به پانصد سال پیش است . كاشی های آبی فیروزه ای این بنا نیز به همان دوران تعلق دارد. مجموعه چهل اختران این زیارتگاه در شهر قم قرار دارد و مدفن موسی مبرقع (ع)  فرزند امام محمد تقی (ع)  و  امامزاد گان دیگر است . به همین دلیل در صحن بزرگ این مجموعه سه زیارتگاه به اسامی امامزاده موسی مبرقع (ع) ، چهل اختران و امامزاده زید (ع) قرار دارد. این زیارتگاه در میان مردم به نام " چهل اختران " شهرت دارد. امامزاده موسی مبرقع (ع) : به نظر می رسد كه بنای ساختمان این زیارتگاه از آثار قبل از صفویه باشد. اما اكنون اثری ازگذشت زمان بر چهره آن مشاهده نمی شود و درآن عملیات تجدید بنا صورت  می گیرد. این بنا مدفن موسی مبرقع فرزند امام جواد (ع) است. چهل اختران : تاریخ بنای این بقعه سال 950 هـ. ق آمده است .  بانی آن شاه طهماسب صفوی و اسم معمار هنرمندش " استاد سلطان قمی" از مشاهیر معماری دوره صفویه به شما ر می رود. نام این استاد در زیارتگاه ضبط شده است . در سال 953 هـ . ق  به دستور شاه طهماسب صفوی سقفی بسیار مرتفع از آجر بر این بقعه زده شد. در این مكان قبور جمعی از سادات و امامزادگان از جمله فرزندان و اولادان امام موسی مبرقع (ع) جای دارد . می گویند در این بقعه چهل زن ، چهل مرد و بیست و پنج كودك ، در مجموع صد و پنج نفر، دفن شده اند. امامزاده زید( ع) : بنای این امامزاده عمارتی است كه گنبدی كوچك از آجر به شكل كلاهخود بر فراز آن به چشم می خورد وبه  سده نهم هـ . ق تعلق دارد. این مكان مدفن یكی از نوادگان امام زین العابدین (ع) است. امامزاده حلیمه خاتون این آرامگاه كه مدفن یكی از نوادگان امام كاظم (ع) است ، در روستای لنجرود ، در فاصله 12 كیلومتری جنوب شهر قم قرار دارد. در مدخل بقعه از ایوان غربی، درِ منبت دو لنگه ای وجود دارد كه كتیبه هایی به خط ثلث برجسته  و عباراتی به تاریخ 1302 هـ . ق  نقش بسته است . امامزاده سلیمان این زیارتگاه كه مدفن یكی از سادات حسینی سجاد است ، در دو كیلومتری شمال روستای " صرم " قرار دارد. در ضلع شرقی بقعه ، دو لوح از سنگ سیاه نصب شده كه در حاشیه هر یك به خط ثلث برجسته ، صلوات بر  معصومین و در متن آنها به خط  برجسته نستعلیق ، اسامی متوفیان و تاریخ 970 و989 هـ . ق حجاری شده است . به نظر می رسد بنای اولیه امامزاده به دوره ایلخانی تعلق داشته باشد. امامزاده سلطان محمد شریف این زیارتگاه مدفن یكی از نوادگان امام چهارم ، در محله ای به همین نام در شهر قم  قرار دارد . معماری بنا به سده ی نهم و دهم هـ . ق و شاید اندكی فراتر تعلق دارد كه چند دهه ی پیش ویران و به جای آن گنبد مرتفعی بنا شد . تنها اثر باقی مانده از معماری قدیم ، لوح كاشی فیروزه ای رنگ مرقد است كه از سده هفتم و هشتم به جا مانده است. امامزاده سید سربخش امامزاده سید سربخش در شرق شهر قم مقابل چهل اختران قرار دارد و مدفن یكی از نوادگان امام جعفر صادق (ع) است . بنای این امامزاده از آثار نیمه دوم سده هشتم هـ . ق است . به استناد كتیبه موجود ، این بنا به دستور " غیاث الدین امیرمحمد" از بزرگان خاندان علی صفی و فرمانروایان قم بنیاد شد. تزیینات گچبری بنا از آثار " علی بن محمد بن ابی شجاع " هنرمند بزرگ آن دوران است . شاهزاده ابراهیم بقعه شاهزاده ابراهیم (ع) نزدیك امامزاده علی بن جعفر ( در بهشت ) قراردارد . این بقعه مدفن یكی از نوادگان امام هفتم و بنای كنونی آن متعلق به اوایل سده نهم هـ . ق است . نمای بیرونی بنا هشت گوشه است و گنبد هرمی شانزده تركی دارد. امامزاده شاه ابراهیم این زیارتگاه در مزرعه شاه ابراهیم در فاصله 24 كیلومتری شهر قم  قرار دارد. بنای كنونی زیارتگاه به دوره صفوی تعلق دارد . از آثار قدیم این امامزاده می توان از در منبت به تاریخ 1015 هـ. ق ، قطعه چوب منبت به ابعاد80  در 20 ساتنی متر به تاریخ 1015 هـ . ق كه در بدنه جنوبی ایوان و كنار درگاه  ورودی نصب شده است ، نام برد و نیز چهار سنگ نبشته مشتمل بر ابیاتی كه بر اسپر بدنه جنوبی رواق غرب نصب شده و از جریان آب قنات پیر مهدی حكایت می كند. تاریخ این سنگ نبشته 1064 هـ . ق است . سنگ نبشته دیگری به تاریخ 1078 هـ . ق نیز گویای  احداث بركه ای در كنار مزاراست. امامزاده شاهزاده ابواحمد این زیارتگاه درفاصله بین " چهارامامزاده" و " شاهزاده سید علی" در شهر قم قرار دارد و مدفن ابواحمد محمد  بن حنیفه یكی از نوادگان حضرت علی (ع) است . در این بنا آثار هنری در برگیرنده گچبری و كاشی كاری قابل مشاهده است. امامزاده شاه احمد قاسم(ع) مزار " احمد بن قاسم " یا شازده قاسم (ع) یكی از نوادگان امام جعفر صادق(ع) ، در جنوب شرقی شهر قم نزدیك دروازه قلعه ، قرار دارد این بنا از آثارخاندان علی صفی ( فرمانروایان قم در سده هشتم هـ . ق ) است و گچبری های رنگی زیبا و ارزشمند آن تاریخ 780 هـ. ق ، كار " علی بن محمد بن ابی شجاع " هنرمند برجسته آن دوران است. لوح این مرقد با تاریخ 663 هـ . ق از كاشی زرین فام كه اكنون با عنوان محراب مسجد قم در موزه برلین نگهداری می شود ، از آثار هنری " علی بن محمد بن ابی طاهر " است. شاه حمزه (ع) مزار شاه حمزه كه آن را متعلق به حمزه فرزند امام موسی كاظم (ع) می دانند، بنایی متعلق به نیمه نخست سده دهم هـ . ق است و نزدیك میدان كهنه شهر قم قرار دارد . سبك بنای این مزار، مشابه بنای حرم حضرت معصومه (س) با ابعاد كوچك است. بنا مركب از دو بقعه است كه در برابر آنها، صحنی به طول وعرض 32 و 15 متر قرار دارد. این صحن را " میرزا علی اصغر امین السطانِ  صدر اعظم " زمانی كه از صدارت بركنار شد و در قم اقامت گزیده ، بنا نمود . بنا نمونه ای خوب از سبك معماری وتزیین آن دوره به شمارمی رود. گنبد امامزاده به ارتفاع ده متر، به شكل حلزونی یعنی تركیبی از مخروط وگنبد و از آثار اوایل سده حاضر است. امامزاده شاهزاده جعفرغریب این آرامگاه كه مدفن یكی از نوادگان حضرت امام كاظم (ع) است ، در شرق شهر قم قرار دارد. در وسط بقعه ی این زیارتگاه ، مرقدی با پوشش كاشی از آثار دوره فتحعلی شاه قاجار به جای مانده است . امامزاده شاه جمال این زیارتگاه دارای بقعه و گنبدی كوچك و چندین اتاق است . چهارجانب بقعه ، با چهار ایوان احاطه شده است. بنای زیارتگاه چهارگوش است و بر فراز بقعه گنبدی مشاهده می شود كه از عرق چینی كوتاه با آجر و خشت تشكیل شده ودر مركز آن گنبد كوچك شلجمی ، آراسته به كاشی دیده می شود. آب انبار كوچكی توسط " علی خان سنقری" نایب الحكومه قم در كنار این زیارتگاه بنا شده است. این بنا كه ساختمان آن را متعلق به دوره قاجار می دانند، برسر راه جاده اراك قراردارد. شاهزاده زكریا در بخش خلجستان بین روستای عیسی آباد و میدانك ، رود كوچك خشكی وجود دارد كه دركنار آن از عمق 5 متری سطح زمین ، سدی آجری به صورت برجی از سنگ وگچ بنا شده است . ساختمان امامزاده زكریا در دوره صفویه برروی این سد بنیان شد . نمای بیرونی این بقعه هشت ضلعی و با آجر وگچ  بنا شده است. شش امامزاده این زیارتگاه تنها امامزاده شاخص و برجسته دهستان قمرود است كه به سبكی ساده و با ویژگی های معماری بومی منطقه در سال 1331 هـ . ق ( عصر ناصری) به همت " مهند س الممالك غفاری "  بنا شده است . در این بقعه چنانچه از نام آن بر می آید، شش تن كه همه از نوادگان امام موسی كاظم (ع) هستند ، مدفونند. ویژگی شاخص بنا ، كاشی های هفت رنگ عصر قاجاریه و كتیبه های كاشی كاری بر فراز قسمت ورودی بناست. امامزاده شاهزاده جعفر این زیارتگاه در روستای " گیو " نزدیك دستگرد خلجستان قرار دارد و مدفن یكی از فرزندان امام كاظم (ع) به شمار می رود. این بنا با جداری از تخته سنگ های بلند و كم حجم و ملات گچ ساخته شده و قاعده آن ازبیرون به شكل برج است . زیارتگاه در ابتدا از داخل نیز به صورت برج بود كه در تعمیرات و تزیینات عهد صفوی جدار درونی آن به صورت هشت تركی در آمد. امامزاده عبدالله این بنا نزدیك قلعه صدری قرار دارد و منسوب به یكی از نوادگان امام سجاد (ع) است . بر فراز بقعه ی این زیارتگاه ، ایوانی الحاقی قرار دارد كه قسمتی از آن ،  نزدیك درگاه ، به شیوه معرق ، كاشی كاری شده و احتمالاً به دوره قبل از حكومت قاجار تعلق دارد. امامزاده علی بن  جعفر(ع) امامزاده علی بن جعفر مشهور به " در بهشت " در شرق شهر قم قرار دارد. بنا هشت وجهی با گنبد دو پوشش هرمی شكل ، به اوایل سده هشتم هـ . ق تعلق دارد كه در دوره قاجار ایوان و بیوتاتی بدان اضافه شد. این امامزاده مدفن " علی بن جعفر " فرزند امام صادق (ع) است . این بقعه پس از آستانه مقدسه بربقیه اماكن و مقابر استان قم از نظر تزیینات برتری دارد. یكی از مهم ترین عناصر تزیینات این بقعه هنر گچبری به كار رفته درآن است كه در زمره ی برجسته ترین آثار هنری سده هشتم وهم طراز بناهایی همچون " گنبد علویان همدان ، " مدرسه حیدریه ی قزوین" و " بقعه پیربكران اصفهان " محسوب می شود. كاشی های كوكبی زرین فام ازاره بنا بالغ بر 94 پارچه با نقش های گیاهی ، حیوانی وانسانی و كتیبه هایی به خط نسخ شامل آیات قرآن ،  روایات مذهبی و ابیات فارسی ، از دیگر تزیینات منحصر به فرد این بقعه به حساب می آیند و بخش هایی از آنها ، امروزه زینت بخش بسیاری از موزه های ایران وجهان است. محراب زرین فام بنا كه در طاق نمای جنوبی بقعه قرار داشت و به دستور " یوسف بن علی بن محمد بن ابن طاهر" آخرین فرد از خاندان ابی طاهر به سال 734 هـ . ق ساخته شده بود ، یكی دیگر از آثارهنری این بقعه است . این محراب امروزه زینت بخش موزه ی دوران اسلامی درموزه ملی ایران است. امامزاده معصومه ( زینب خاتون) بنای امامزاده سیده معصومه ( زینت خاتون ) از احفاد ( نوادگان ) امام موسی كاظم (ع) ، دردامنه كوهی درشمال غربی شهر كهك قرار دارد. هرچند به استناد شواهد باقی مانده ، اسكلت اصلی بنا به پیش از دوران صفوی تعلق دارد ، اما به اعتبار یك قطعه چوب منبت كه از صندوق منبت روی قبر باقی مانده  وكتیبه ای  كه با تاریخ 999 هـ . ق موجود است ، بنا والحاقات جانبی آن متعلق به دوران صفوی است. برجسته ترین اثر هنری بازمانده از امامزاده معصومه، در منبت گره كاری و گل میخ كوبی شده آن است كه تاریخ 979 هـ. ق برروی آن حك شده و امروزه زینت بخش موزه باغ فین كاشان است. امامزاده ناصر(ع) بنای چهار ضلعی امامزاده ناصرالدین (ع) در شهرقم از آثار سده دوازده هـ . ق یا اواخر دوره صفویه به شمار می رود. این بقعه به صورت چهار گوش مختلف الاضلاع به طول 50/4 متر وعرض 20/4 متر است . جداره های بنا تا حدود یك متر از سنگ مرمر پوشیده شده و بقیه آن با كاشی های فیروزه فام ساده وخشتی و آینه كاری تزیین یافته است. سقف زیارتگاه از داخل مزین به آینه و گچبری است. نمای بیرونی بنا از آجر و كاشی ساخته شده است . این بنا دو مدخل دارد، اما فاقد صحن ، ایوان و بیوتات است. در این بنا یكی از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) مدفون است. امامزاده هادی (ع) دركنار جاده جمیزقان – قاهان  در دامنه كوه ، بقعه ای به نام امامزاده هادی (ع) قرار دارد. وی یكی از فرزندان امام موسی كاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) وحضرت معصومه (س) است . بنای این زیارتگاه از هشت صد سال پیش به جای مانده است. شاهزاده هادی این زیارتگاه از دوره صفویه باقی مانده و در روستای وشنوه قرار دارد . بنای آن دارای ساختمانی چهار ضلعی است كه با گنبدی ترك از كاشی تزیین یافته است . برجدارهای ساختمان نقاشی قدیمی به جای مانده است . این نقوش حدود هفتاد سال پیش توسط " میر حسن نقاش " انجام شده است. از دیگر امامزاده های استان قم می توان به موارد زیر اشاره  نمود: امامزاده ابراهیم در بخش كهك در روستا ی  سیرو، امامزاده فاضل از بناهای دوره قاجاریه در روستا ی  بیدهند بخش كهك از دوره صفویه ، بقعه متبركه سكینه خاتون یكی ازنوادگان امام كاظم (ع) كه از سال های آغازین دوره صفویه دربخش مركزی روستای زالون آباد به جای مانده است ، بنای شاهزاده مهدی غایب از دوره صفویه در بخش خلجستان روستای كاسوا، بنای امامزاده عاقب متعلق به دوره قاجاریه در بخش خلجستان روستای بنابر، شاهزاده ابوطالب از بناهای دوره صفویه در بخش خلجستان روستای نویس ، شاهزاده احمدبن علی متعلق به سده نهم هـ . ق در بخش خلجستان روستای كاسوا، بقعه علمدار احتمالاً از سده های پنجم وششم هـ. ق در روستای كیاب بخش خلجستان ، بقعه سلطان محمود از دوره صفویه در بخش كهك درروستای صرم ونیز مقبره شیخ اباصلت در محله مسجد جامع قم از دوره صفویه ، آرامگاه شاهزاده احمد بن محمد حنیفه از آثار سده های هشتم تا دهم هـ . ق دركنار امامزاده شاه سید علی قم، امامزاده ابوالعباس احمد (ع) ، مجاور " در بهشت " قم از آثار سده هشتم هـ . ق ، امامزاده شاهزاده احمد وعلی حارث در خاكفرج ، امامزاده شاهزاده جعفر غریب مدفن ، یكی از نوادگان حضرت امام كاظم (ع) در شرق شهر قم ، چهار امامزاده از دوره قاجاری در كنار مسجد جامع  و گورستان قدیمی شهر كهك و... مقابر باغ گنبد سبز شهر قم درسده هشتم هـ . ق شاهد ساخت یادمان های مذهبی تاریخی متعددی بود كه درفرهنگ معماری ایران به نام " برج های آرامگاهی " شناخته می شوند. شاخص ترین این بناها مجموعه ای را تشكیل می دهند كه تحت عنوان " مقابر دروازه كاشان قم" شناخته می شوند . دراین سه بنا كه از نظر هنر گچبری از نمونه های منحصر به فرد به شمار می روند، امرای خاندان " علی صفی"  فرمانروایان مستقل قم در سده هشتم هـ . ق مدفونند. این مجموعه از سه برج آرامگاهی تشكیل شده كه از جنوب به شمال قرار گرفته اند. مقبره " خواجه اصیل الدین " كه دو تن از امرای خاندان صفی در آن به خاك سپرده شده اند و تاریخ 761 هـ . ق در این برج مشاهده می شود. مقبره " خواجه علی صفی "  مدفن سه تن از امرای خاندان صفی . تاریخ 792 هـ. ق  در این آرامگاه به چشم می خورد . مقبره شمالی به اواخرسده هشتم و اوایل سده نهم هـ . ق تعلق دارد. شلجمی : اگر دو قوس از دایره بر سطحی محیط شود كه هر دو از نصف دایره طولشان بیشتر باشد و انحداب یا كوژی آن دو در دو جانب باشد آن شكل را شلجمی گویند. ازاره : آن قسمت ا ز دیوار اتاق و یا ایوان كه از كف طاقچه تا روی زمین بود. کتاب میراث فرهنگی استان قم/// ///// خانه های تاریخی معروف استان قم در قسمت قبل قلعه های معروف استان قم معرفی شد. اینك در ادامه می خوانیم ... خانه حضرت امام خمینی ( ره ) خانه حضرت امام خمینی (ره ) در شهر قم ، ساختمان دو اشكوبه ( طبقه ) و بسیار ساده ای است كه از زیرزمین  و طبقه همكف تشكیل شده است . حیاط ساختمان در قسمت جنوبی قرار گرفته و در شمال ، شرق و غرب آن فضاهای سرپوشیده قرار دارد. استقرار فضاها به گونه ای است كه پلكان میانی ، ساختمان را به دو بخش بیرونی از سمت شرق و اندرونی درسمت غرب تقسیم می كند. تالار سمت شرق محل سخنرانی حضرت امام ( ره ) در دهه های گذشته بود. از شواهد ساختمانی ومعماری بنا پیدا است كه تاریخ ساخت آن به اوایل سده حاضر باز می گردد. بنا درحدود سال 1335 شمسی توسط حضرت امام خمینی ( ره ) خریداری و تا سال 1343 توسط معظم له مورد استفاده بوده است . روزانه بازدید كنندگان فراوانی از سراسر جهان به عنوان یادمان تبرك شده از سوی حضرت امام خمینی ( ره ) ، از این بنا بازدید می كنند. خانه حاج علی خان زند خانه حاج علی خان زند درمركز بافت قدیمی شهر قم معروف به محله " چهار مردان " در كوچه " گذرقلعه " قرار دارد . با توجه به فرم و مصالح به كار رفته ، ساختمان متعلق به اواخر قاجار یعنی حدود 130 سال پیش است . ورودی بنا شامل سر در كوتاه با نمای روكار آجری و بندكشی است كه در قسمت پیشانی ، اشكال هندسی و تزیینات نازك كاری دارد و از طریق دالانی در جبهه جنوبی به حیاط مركزی ( میانسرا) ارتباط می یابد. این عمارت شامل سه بخش است . شاه نشین تابستانی با بادگیر منفرد كه به زیرزمین راه دارد و در جبهه شرقی واقع است . شاه نشین زمستانی كه فضای بیشتری را در بر می گیرد و در جبهه شمال واقع شده و بخش سوم ، مخصوص خدمه كه در جبهه غربی جای دارد . بنا دارای ستون ها ی سنگی با سرستون تزیینی در ایوان شمالی وشرقی وآجر كاری در درهای چوبی است . خانه زند درسال 1379 در فهرست آثار ملی به ثبت رسید ودر اختیار میراث فرهنگی استان قم قرار گرفت و در سال 1380 مرمت اساسی شد . خانه حاج قلی خان دراین خانه تاریخی بخشی از اداره میراث فرهنگی قم مستقر شده است . بنای این عمارت از اواخر دوره قاجار به جای مانده است ، اما اتاق ها  و فضاهای جنوبی كه  قدیمی ترین بخش بنا است ، قدمتی بیش از 120 سال دارند . دو بادگیر و ستون های سنگی ایوان های شمالی و شرقی و پنج دری های چوب گردو از خصوصیا ت بارز بنا به شمار می رود. خانه ملا صدرا (حكیم باشی) خانه ملا صدرا در كهك ، یادگاری بازمانده از دوران سكونت این حكیم در قم است . خانه ملاصدرا در منتهی الیه غرب روستای كهك درمحله چال حمام واقع است و پیرامون آن را خانه های روستایی  با بافت معماری مناطق گرمسیری احاطه كرده اند. پلان اصلی بنا شبستانی است چلیپایی (چهار صفه ) كه گرداگرد آن را در چهار گوشه ، طبقه همكف واول ، حجره ها و اتاق هایی در بر گرفته اند. متأسفانه قسمت اعظم بنا تخریب شده واز هشت اتاق پیرامون شبستان تنها یك اتاق باقی مانده است . دو اتاق دیگر طی تعمیرات سال 1377 شمسی بازسازی شد. تزیینات بنا شامل گچبری شبه سجاده ای و مشبك های گچی در نورگیرهاست . در شرق خانه قنات نسبتاً پرآبی وجود دارد كه جزیی از مجموعه خانه ملا صدرا محسوب می شود. برخی دیگر از خانه های تاریخی شهر قم عبارت اند از : خانه آیت الله حائری درخیابان طالقانی ؛ قاجاری ، خانه یزدان پناه درخیابان 19 دی ( باجك) ؛ قاجاری ، خانه سید باقر روحانی جنب مسجد گذر قلعه ؛ قاجاری ، خانه توكلی در خیابان طالقانی ؛ قاجاری ، منزل سید حاجی روحانی روبه روی مسجد امام صادق ( ع ) ؛ قاجاریه و منزل شاكری در خیابان طالقانی از دوره قاجاریه باقی مانده است . کتاب میراث فرهنگی استان گیلان //// معرفی قلعه های استان قم در قسمت قبل پل ها و سدهای معروف استان قم معرفی می شدند . اینك در ادامه می خوانیم ... قلعه سام آباد این قلعه در جنوب شرقی قمرود در فاصله چهار تا پنج  كیلومتری روستای قمرود قرار دارد. طول و عرض قلعه 76 متر است و چهاربرج در چهار گوشه آن وجود دارد . قلعه دارای یك حیاط مركزی و از نوع بناهای چهار ایوانی است كه ایوان های شرقی وغربی آن به صورت دروازه است. در كنار دروازه غربی ، حمامی هنوز پا برجاست . قلعه قرمز در شمال كاروانسرای حوض سلطان ، بنایی به نام قلعه قرمز با كاربری نظامی ساخته شده است . این بنا 112 متر عرض و 115 متر طول دارد و كاملاً مشخص است كه با شتاب ساخته شده و ناتمام مانده است . تمام بنا جز سر در ورودی آن از خشت و گل ساخته شده و دورادور آن اتاق های متعدد وجود داشت. حیاط كوچكی در سمت شمال ، بنا شده و در برابر سر در اصلی ، یك باغ كوچك به كاشتن سبزیجات اختصاص داده شده است. به این ترتیب در زمان آبادی این راه ، قلعه قرمز ، محل مسكونی كشاورزان بود. در جلوی قلعه ، آب انبار بزرگی وجود دارد كه از آب باران پر می شد . قلعه قمرود قمرود دارای دو قلعه كهن و جدید بود كه امروزه فقط بخش هایی از آنها برجای مانده است . یكی از این قلعه ها احتمالاً  مربوط به دوره صفویه یا پیش از آن است و اكنون به صورت باربند یا آغل گوسفند از آن استفاده  می شود. قلعه ی دیگر توسط مهندس الممالك برای اسكان خود ، اطرافیان و خدمه اش در جوار شرقی قلعه كهن بر پا شده بود. قلعه دارای بازارچه ای مهم بود و حوضخانه و بارگیر داشت. قلعه گلی بعد از آبادی " محمد آباد كاج " در پای اولین تپه های آهكی به طرف شمال شرقی ، آثار این قلعه قدیمی مخروبه مشاهده می شود . این قلعه كه در كنار قلعه سنگی محمد آباد  قرار دارد ، مربوط به دوره اشكانی است و خرابه های آن شامل یك دیوار بلند از خشت های ضخیم است. برای ساخت این قلعه محوطه ای را محدود نموده و در وسط آن خرابه های خشتی و گلی ، بناهایی چند طبقه ساخته بودند . در برج ها و پی های سنگی ، ورقه های آهكی برا ی استحكام به كار رفته است . از آنجا كه ساختمان به كلی فرو ریخته قبل از كاوش دقیق نمی توان نقشه اصلی آن را روشن نمود. به هر حال خشت های قطور و بزرگ بدنه و پایه ، از تعلق ساختمان به دوران پیش از اسلام حكایت می كند . در اطراف قلعه گلی بقایای ظروف شكسته و كاشیهای لعاب دار فراوان دیده می شود. قلعه مظفرآباد قلعه مظفر آباد كه حدود 5 كیلومتری شرق روستای قمرود واقع شده ، از آثار مهندس الممالك  و به نام یكی از پسران اوست . قلعه دارای پنج برج است كه چهار برج در چهار گوشه ی آن و برج پنجم در میانه ضلع شرقی قرار دارد. كنار در ورودی نیز حمامی ساخته بودند. دیگر قلاع بازمانده استان قم قلعه زا ر بلاغ ؛ از دوره ماد در جاده قدیم قم – تهران بعدازگردنه علی آباد واقع شده است . قلعه تپه طغرود ؛ ا زدوره ایلخانی در كنار روستای طغرود قرار دارد. قلعه چك ؛این قلعه متعلق به دوران اسلامی ، در بخش خلجستان بعد از روستای نویس ، روبه روی ارتفاعات روستا قرار دارد. قلعه جمكران ( قلعه گبری ) ؛ در روستای جمكران و از بناهای پیش از اسلام است ومصالح به كار رفته در آن شامل خشت و گل است . قیزقلعه سی جمكران ؛به دوره پیش از اسلام واسلامی تعلق دارد و در جنوب غربی مسجد جمكران در مقابل كوه دو برادران واقع است . قلعه سیرو ؛این قلعه از دوره ساسانی باقی مانده و در بخش كهك در صخره ای مشرف بر روستای  سیرو قرار دارد. قلعه قنبرعلی؛درشرق روستا ی قمرود قرار دارد و دارای حیاط مركزی و چهار برج در چهارگوشه است . قلعه احتمالا ً صفوی است . قلعه ملك آباد؛ را مهندس الممالك برا ی دختر ش و به نام او برپا داشت. در كنار این قلعه آسیاب آبی احداث شده بود. قلعه وتوس ( توس) كهندان ؛ به دوره اسلامی تعلق دارد و در بخش خلجستان بعد از روستای ونان ، در ارتفاعات كوه توس واقع است . شیرین قلعه ( منصور آباد) ؛ در جنوب شرقی قمرود آثار كمی از آن باقی است . کتاب میراث فرهنگی استان گیلان زهره پری نوش - سایت تبیان ////// كاروانسراها - قم ( قسمت اول ) كاروانسرای  حوض سلطان ( رباط حوض سلطان ) كاروانسرای حوض سلطان یا رباط حوض سلطان ، بنایی است آجری كه در جاده تهران – قم بر روی پایه ای سنگی استوار شده و در كنار یك كاروانسرا ی دوره صفویه در دشت های جنوبی كوهمره  قرا ر دارد . این كاروانسرا در دوره ناصرالدین شاه قاجار احداث شد. تنها مدخل كاروانسرا به صورت پیش خوانی دربرابر حیاط اصلی قرار می گیرد . از آنجا می توان وارد دروازه اصلی كاروانسرا شد . درطرفین این  دروازه اتاق هایی برای نگهبانان و دوقهوه خانه وجود دارد. حیاط اصلی با قرینه سازی كامل ، شامل ایوان هایی است كه در دیگر كاروانسراها مشاهده می شود . در كنار ایوان ها ، راهروهایی وجود دارد كه به اصطبل ها راه دارد . در كناریكی از ایوان ها پلكانی به طرف بالاخانه می رود . پشت سراین ایوان ها تالاری وجود دارد كه هوایش به وسیله چهارتنوره ، مطبوع و خنك می شود. اصطبل مركب از دهلیز وسیعی درگوشه شمال شرقی است كه به یك تالار ستون دار منتهی می شود. مجموعه ، آب انباری دارد كه محل ذخیره آب مورد استفاده روزانه بود. اطراف حیاط نیز اتاق های آجری با ازاره ها یی از سنگ سفید آهكی وجود دارد. جلوی كاروانسرا حیاط دیگری با طاق نما دیده می شود . پیش از حیاط اصلی مكانی است كه هنگام وزش غبار و بادهای سوزان ، كاروانیان با اقامت درآن محفوظ می ماندند . اطراف كاروانسرا طاق نماهایی وجود دارد كه اسب سواران از آن استفاده می كردند . درسمت جنوب نیز چند اتاق ساخته شده كه دیوارشان به دیوار كاروانسرای قدیمی صفویه چسبیده است. در گوشه جنوب غربی پیشخوان ، یك حمام ، مركب از یك اتاق بزرگ و دو اتاق كوچك قرار دارد. اتاق بزرگ تر به عنوان رخت كن و سربینه به كا ر می رفت . یكی از دو اتاق كوچك برای شستشو بود و اتاق دوم حوضچه ای برای آ ب تنی داشت . كوره حمام در زیر این مجموعه قرار دارد. این كاروانسرا مدت زیادی دایر نبود و به سبب ایجاد دریاچه حوض سلطان راه عبور ازآن مسیر مسدود شد . كاروانسرای قلعه سنگی این كاروانسرا در كنار جاده ری – قم ساخته شده و تا سال 1883 م مورد استفاده بود و به همین دلیل سالم تر باقی مانده است . با توجه به كشف چند سكه مغولی از سده های هفتم وهشتم هجری ، احتمال می رود بانی این كاروانسرا غازان خان ( 694هـ . ق ) باشد وحتی تاریخ بنای كاروانسرا مقدم بر حكومت پادشاه مغول باشد، د راین صورت باید قدمت آن را به اواخر دوران سلجوقی نسب داد. حصارعظیمی مجموع كاروانسرا را احاطه كرده كه ، برج ها ی متعددی آن را حمایت می كند . بقیه تأسیسات با ارتفاعی برابر با نصف ارتفاع حصار ساخته شده اند. در كاروانسرا چهارایوان عمیق در چهار طرف حیاط مركزی قرار دارد كه دارای طاق گهواره ای هستند و در انتهای آنها راهی برا ی  ورود به اصطبل ها دیده می شود. اتاق هایی نیز برای قراردادن توشه و بار مسافران وجود دارد كه مستقیماً با هوای آزاد در ارتباط هستند. برای مسافران ویژه ، بخش های خصوصی در طرف چپ مدخل كاروانسرا ساخته شده بود. یكی از تالارهای این قسمت از كاروانسرا با گنبد بسیار زیبایی پوشیده شده بود. قلعه در برابر گردنه كوچكی قرار دارد. دراین محل پلی وجود دارد كه اززیر آن نهری عبور می كند و آب رودخانه ای را كه در 25 كیلومتری كاروانسرا قرار دارد به طرف كاروانسرای حوض سلطان هدایت می كند. بالای گردنه ، برج كوچك دیده بانی از دور پیدا ست . كاروانسرای علی آباد وقتی سیل راه كاروانسرای حوض سلطان را از میان برد ، راه جدید تهران – قم ساخته شد و در كنارآن مجموعه ی علی آباد شكل گرفت . ساختمان این كاروانسرا به سبك معمول دارای سه تالار ستون دار در سه گوشه ی بنا است . در هر یك ازاین تالا رها، سكویی بین چهار ستون وجود دارد . از خصوصیا ت كاروانسرا این است كه سر در آن به جای این كه جلوتر از دیوارهای اطراف باشد ، عقب رفته و با ازاره های دالبری و ستون های كوتاه بالای دیوارها تزیین شده است . همچنین به جای ایوان اصلی ، یك عقب رفتگی در حیاط  وجود دارد و پشت آن تالار پذیرایی ساخته شده است . این سبك ساختمانی در خانه های كاشان و یزد معمول بود ولی نظیر آن در كاروانسراهای دیگر مشاهده نشده است. در گوشه ی بنا برج هایی به كلاه  فرنگی منتهی می شود . در محور بنا، قهوه خانه و حمام  و سمت دیگر مسافرخانه ای برای مسافران درجات بالاتر اجتماعی وجود دارد. در پشت مسافرخانه باغ كوچكی با درخت های انار و حوض آب تمیزی وجود داشت . مجموع عناصر تشكیل دهنده این كاروانسرا و بناهای جنبی آن نشان از دورنگری بانی آن دارد. كاروانسرای منظریه كاروانسرای منظریه در ابتدا ی راه ساوه ، نزدیك پلی ساخته شده كه از زیر آن رودخانه ای می گذرد. كاروانسرا كه درمیان ناحیه خشك وبی حاصلی قرارگرفته ، ازنظر بازرگانی اهمیت ویژه ای داشت . این كاروانسرا از یك سو در كنار كویر و از سوی دیگر در مجاور دریای نمك قرار دارد و نور خورشید از روی آن انعكاس شدیدی می یابد. كاروانسرای شاه عباسی ( قصر) این كاروانسرا با دو د ر، رو به شمال و رو به جنوب با كمی تفاوت نظیر كاروانسراهای معروف است . دروازه ی ورودی ، سرپوشیده ودر دو طرف آن دو سكو و دو اتاق دیده می شود. نمای خارجی كاروانسرا از سنگ های صافِ تراش صورتی رنگ پوشیده شده و دارای حیاط بزرگی است كه دورادور آن را اتاق ها ی كوچك فرا گرفته است . پشت ساختمان های داخل حیاط ، اصطبل سراسری با آخورهای متعدد ، سكوهایی برای استراحت چهار پادار و اجاقی برای طبخ ساخته شده است . آب مشروب از " چشمه شاه " در دامنه سیاهكوه كه تا كاروانسرا هفت كیلومتر فاصله دارد، تأمین می شود . کتاب میراث فرهنگی استان قم ///// كاروانسراها - قم ( قسمت دوم ) كاروانسرای دیر كاروانسرای دیر یا دیر كاج ، بر روی خرابه های دیر الجص ( دیر گچین ، دیر كرد شیر ) معروف ساخته شده و ظاهراً ساختمان آن قدیمی به نظر نمی رسد. كناردروازه ورودی ، دو برج دو طبقه و داخل كاروانسرا حیاطی بزرگ با اتاق های كوچك بدون پنجره است كه  در پشت آنها ، طویله های سراسری ، سكویی برای چهارپادارو اجاقی تعبیه شده است . در سه طرف حیاط ایوان هایی بزرگ و در گوشه های آن شبستان بزرگ ، حمام ، كوره گچ پزی و حیاط داخلی نیز وجود دارد . در خارج ساختمان یك آ ب انبار قرار دارد. آب باران از اطراف به سوی این آ ب انبار سرازیر می شود و عمق آن زیاد نیست. آب مشروب و مصرفی ساكنان كاروانسرا از این آب انبارتأمین می شود. ساخت بناها نشان می دهد كه ساختمان به منظور پذیرایی از قافله ها به كار می رفت . گچ از مصالح اصلی ساختمان قلعه دیر بود. كاروانسرای پل دلاك در جاده تهران – قم ، درسمت شمال رود مسیله وپل دلاك ، ساختمان چهارگوش سفید رنگی قرار دارد. پلان كاروانسرا چهار ایوانی ومصالح به كار رفته درآن آجر وسنگ است . تاریخ ساخت این كاروانسرا را به دوره كریم خان زند نسبت می دهند . از پل دلاك تا تهران در حدود 19 فرسخ فاصله بود. در فاصله 30 متری این بنا، یك كاروانسرای گلی وجود دارد كه طول آن 5/23 متر وعرض آن 22 متر است . گرداگرد حیاط را حجره هایی در بر گرفته است. كاروانسرای سنگی محمد آباد این كاروانسرا در 50 كیلو متری شمال شرقی قم در جاده كوه سفید  قراردارد . این كاروانسرا در مسیر كاروانی جاده ی بزرگ خراسان كه شمال شرقی ایران را به جنوب غربی پیوند می داد ، واقع است . كاروانسرای سنگی به شكل چهار ایوانی ، با حصارهای عظیم سنگی وهشت برج دیده بانی و مستحكم از سده های پنجم وششم هـ . ق بازمانده است . درساخت كاروانسرا  از سنگ های كوه استفاده شده و دارای بخش های جداگانه برای نگهداری احشام و استراحت كاروانیان بود. كاروانسرای سنگی محمد آباد با مساحتی بالغ بر 12610 متر مربع یكی از بزرگ ترین و با شكوه ترین بناها ی تاریخی استان قم به شمار می رود. كاروانسرای حسن آباد كاروانسرای چهار ایوانی حسن آباد به دوره قاجاریه تعلق دارد . این كاروانسرا در مكان با صفایی قرار دارد و از هر سو مناظر زیبا و خرم مشاهده می شود. مصالح به كار رفته در این كاروانسرا خشت است . كاروانسرای عباس آباد – سیاهكوه این كاروانسرای چهار ایوانی نزدیك كاروانسرای سیاهكوه در جاده ری – ورامین در میان كویر نمك قرار دارد. بنا متعلق به دوره صفویه و برای ساخت آن از سنگ و آجر استفاده شده و با سنگ تزیین شده است . بنا دو حیاط مركزی دارد كه به احتمال زیاد در یكی از آنها از مسافران عادی و در دیگری از مسافران مخصوص و بزرگان حكومتی پذیرایی می شد . كاروانسرای سفید آب این كاروانسرا در جنوب تهران و شرق دریاچه نمك قرار دارد. بنای آن مربوط به عهد صفویه و قاجاریه است و چهار برج تزیینی در چهارگوشه دارد. مصالح به كار رفته در آن ازسنگ است . دیگر كاروانسراهای استان قم ؛ كاروانسرای پاسنگان ؛ در20 كیلومتری جاده قم – كاشان ، قاجاری . كاروانسرای صدری؛ در ابتدای جاده گازران ، قاجاری. كاروانسرای سنگی كوه نمك ؛ جاده گازران مقابل كوه نمك ، سلجوقی. كاروانسرای عسگر آباد؛ كیلومتر شش  جاده قدیم قم – تهران ، قاجاری. كاروانسرای دهكده طالب ؛ در جاده قم – اراك درشمال سلفچگان ، چهار ایوانی با سنگ و آجر، سلجوقی و صفوی . كاروانسرای آوه ؛ در جنوب جاده قم – ساوه با پلان چهار ایوانی و آجر، سلجوقی . كاروانسرای كنارگرد؛ در جاده قم – اراك در شمال سلفچگان ، چهارایوانی با آجر و سنگ ، صفوی . كاروانسرای صدرآباد ؛ جاده قم ، دو ایوانی با آجر، صفوی و قاجاری . كاروانسرای باقر آباد؛ در جاده قم – تهران ( علی آبا د – منظریه ) ، از آجر و سنگ ، قاجاری . كاروانسرای اتابكی ؛ در جاده قم – كاشان ، چهار ایوانی ، قاجاری و به شیوه ی معماری صفوی . ساروج : مخلوطی است از آهك و خاكستر یا ریگ كه در آب به مرور جذب انیدرید كربنیك كنند و آهكش به صورت سنگ آهك كه محكم و پایدار است در می آید و از آن در جهت ساختن بنا استفاده می كنند. ازاره : آن قسمت ا ز دیوار اتاق و یا ایوان كه از كف طاقچه تا روی زمین بود. کتاب میراث فرهنگی استان قم //// مساجد حرم مطهر حضرت معصومه عنوان مسجد بر این مكان های مقدسه صرفاً نام گذاری است و احكام خاص مسجد دراین مكان ها وجود ندارد؛ از این رو اموات و بزرگان از علما و مراجع ، دراین رواق ها دفن شده اند. از مجموعه ی آستانه و حرم مطهر دو نقطه دارای احكام مسجد است . -        محوطه جلوی محراب مسجد طباطبایی -        محوطه ای در رواق بالا سر حضرت (س) به این ترتیب بعدها نام مسجد بر مجموعه ی اطراف نیز گذارده شد. مسجد بالاسر: مسجد بالا سر از زیباترین رواق های آستانه و محل تشكیل مجالس عمومی و نماز جماعت ، در دوران صفویه به عنوان میهمان سرای آستانه شمرده می شد كه در عهد قاجاریه تجدید بنا شد  وبه عنوان بزرگ ترین مكان سرپوشیده از اماكن متبركه آستانه به شمارآمد . این فضا در سال 1338 هـ. ق با ضمیمه شدن زمینی در غرب مسجد ، افزایش یافت و برسه ستون قطور آجری استوار شد .تا زمانی كه مسجد اعظم با آن وسعت و زیبایی خاص ساخته شد و از آن جا كه دیگر بنای قدیمی مسجد بالا سر بین ساختمان عظیم حرم مطهر و مسجد اعظم نوبنیاد نمای خوبی نداشت ، متولی وقت به تجدید بنای آن اقدام نمود؛ ساختمان قدیمی حذف و به جای آن عمارتی رفیع با خصوصیات ویژه معماری بنا شد كه امروزه یكی از با شكوه ترین اماكن متبركه حرم مطهر محسوب می شود. مسجد طباطبایی :مسجد طباطبایی با گنبد پنجاه ستونی ، به جای صحن زنانه ی " قدیم " درجنوب روضه ی مطهره ساخته شده است. بانی این گنبد مرتفع و مسجد با عظمت مرحوم " حجة الاسلام حاج آقا محمد طباطبایی " فرزند مرحوم " آیت الله حاج آقا حسین قمی " است . بنای این مسجد از سال 1360تا 1370 هـ . ق  طول كشید . مسجد شهید مطهری: این مسجد به جای موزه سابق ساخته شده و با كاشی كاری های جدید جلوه زیبایی دارد. بیشتر مراسم مذهبی حرم مطهر دراین محل برگزار می شود. رواق ها محدوده  نزدیك تر به ضریح مطهر را رواق می نامند. رواق بالا سر : شامل همان محوطه ای است كه بین مسجد بالا سر تا ضریح مطهر را در برگرفته است. فضای این رواق با آینه كاری وگچكاری های بسیار زیبا آراسته شده و محل زیارت مؤمنین است . رواق دارالحفاظ : محوطه بین ایوان طلا وضریح مطهر است كه از سابق دراین محل خادمین و قاریان قرآن مراسم ویژه ای داشتند.هم اكنون نیز خطبه شامگاهی خدام دراین محل انجام می شود. رواق آینه، شهید بهشتی : در بخش زنانه وپایین پای حضرت (س) قرار دارد. با تعمیراتی كه درسال های اخیر دراین مكان انجام شده ، محل بسیار با صفا و نورانی برای زیارت خواهران فراهم آمده است. رواق پیشرو: محوطه ی بین مسجد طباطبایی و ضریح مطهر كه سالها محل برگزاری مراسم خطبه صبحگاهی و عرض ادب خدام آستانه مقدسه بود. این سنت حسنه هم اكنون نیز ادامه دارد. صحن های حرم مطهر صحن نو( اتابكی) : این صحن زیبا دارای چهار ایوان شمالی، جنوبی، شرقی وغربی است . ایوان شمالی آن ، ورودی ازمیدان آستانه وایوان جنوبی ورود ی از طرف قبله و ایوان شرقی ورودی خیابان ارم وایوان غربی همان ایوان آینه است. درهر كدام از این ایوان های یاد شده ظرایف و آثار هنری و معماری خاصی به كار رفته است كه نظر هر بیننده ی هنر دوست را به خود جلب می نماید. وجود این ایوان ها ی مجلل ، به ویژه ایوان آینه و قرار گرفتن حوض چند ضلعی در وسط صحن مطهر با خصوصیات موجود در آن ، زیبایی این مكان مقدس را چند برابر كرده است . این صحن از آثار " میرزا علی اصغر خان صدراعظم " ا ست و بنای آن از سال 1295 تا 1303 هـ. ق طول كشیده است. صحن عتیق ( قدیم ) :صحن عتیق واقع در شمال روضه مباركه ، اولین صحن است كه در این بارگاه مباركه بنا شده است. این صحن را چهار ایوان زیبا فرا گرفته است . ایوانی با عظمت در جنوب كه همان ایوان طلا است ورودی صحن به روضه مطهره است . ایوانی در شمال كه ورودی فیضیه به صحن را تشكیل می دهد و ایوانی در غرب كه ورودی مسجد اعظم به صحن است . در شرق ، ایوان ورودی صحن عتیق به صحن نوقرار دارد.این صحن كه درعین كوچك بودن به خاطر داشتن ایوان های مجلل و حجرات متعدد در اطراف ، از زیبایی خاص برخورداراست. به دستور" شاه بیگی بیگم " دختر شاه اسماعیل صفوی در سال 925 هـ. ق بنا شد. از سال 1377 شمسی نیز به دستورتولیت آستانه مقدسه تعمیرات اساسی دراین صحن و مقابر اطراف آن شروع شده و همچنان ادامه دارد و به زودی شاهد یكی از جلوه های هنر اسلامی و تركیب ناهماهنگ در جهات مختلف صحن خواهیم بود. طرح توسعه حرم مطهر ازسال 1378 ش طرح توسعه حرم مطهر به عنوان یك طرح ملی مطرح شد. این طرح كه توسط وزارت مسكن اجرا و در اختیارآستانه مقدسه قرار می گیرد، دارای خصوصیات ویژه ای است كه اجمالا" می توان از دو شبستان بزرگ ، دو صحن و توابع دیگر آن نام برد . مساحت مجموعه بناهای آستانه13,527 متر مربع است كه 1,914 متر مربع آن را زیر بنای گنبد، ایوان های شمالی ، جنوبی و شرقی ، مسجد بالا سر و مقابر شاهان صفوی در برگرفته است. معماران ، خطاطان ، كاشی كاران ، آینه كاران وهنرمندان بسیار در طول صدها سال این مجموعه زیبا را ساخته و به بهترین شكل تزیین كرده اند كه اسامی بسیاری از آنان دركتیبه ها قابل رؤیت است . مانند: خوش نویسان : محمد رضا امامی ، خوش نویس سه كتیبه دوره صفوی ؛ سید علی حسینی ، خوش نویس كتیبه ی روی ضریح و ملا ابوطالب ، قمی خوش نویس كتیبه گنبد شاه سلیمان از دوره صفویه ؛ نور اصفهانی خوش نویس كتیبه ایوان طلا و مهدی ملك الكتاب خوش نویس كتیبه ساقه گنبد از دوره قاجاریه. كاشی كاران: حاجی غلامعلی ، كاشی ساز كتیبه ای در مقبره شاه صفی از دوره صفویه ؛ محمد بن ابی طاهر كاشی ساز و ابو زید خوش نویس وكاشی ساز كاشی های مرقد از سده هفتم هـ . ق   کتاب میراث فرهنگی استان قم والیجرد:روستایی واقع دربخش مرکزی قم که هم اکنون منطقه والیجردجزوشهرقنوات محسوب می شودوحدوداً10کیلومترباقم فاصله دارد.این روستاازقسمت شمال باحسن آبادهمسایه است.

خطبه بدون الف مولاعلی (ع)

خطبه بدون‏ «الف‏» حضرت علی (ع)

 

حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.

ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.

ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.

از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد.

نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند.

قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.

و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد.

ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.

هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.

(در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند.

(اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.

(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند.

داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود.

هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند.

فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.

به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.

پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. ا

این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.

این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.

شرح ابن ابی الحدید ج 19 ص 140 تا ص 143، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 87 خ 20، کنز العمال ج 16 ص 208 تا ص 213 ش 44234، سفینة البحار ج 1 ص 397 با نقل از ج 9 بحار الانوار چاپ قدیم، تاریخ عماد زاده ص 436 جلد امیر المؤمنین (ع)

موقعیت

موقعيت:

يک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود، تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند.   او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد.

او برروي يک صندلي دسته‌دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

در کنارش يک بسته بيسکوئيت و مردي نشسته بود كه روزنامه مي خواند.

وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.

پيش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.»

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اين کار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنش نشان دهد.

وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود، پيش خود فکر کرد:

«حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟»

مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش را خورد.

اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست!

او حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه  اعلام شده رفت.

وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را بردارد. ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه  بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده را داخل ساکش گذاشته است.

آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد...

در صورتي که خودش آن موقع که فکر مي‌کرد آن مرد دارد از بيسکوئيت‌هاي اومي‌خورد خيلي عصباني شده بود. متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرت‌خواهي نبود.

- چهار چيز است که نمي‌توان آن‌ها را بازگرداند...

سنگ ...

پس از رها کردن!

حرف... پس از گفتن!

موقعیت... پس از پايان يافتن!

و زمان ...

پس از گذشتن!

نگاهی دیگربه عشق

نگاهی دیگربه عشق:

          یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟

          برخی ازدانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.

          برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.

          شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند

          . در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

          یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند...
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود

          شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند.

          ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد

          ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد...

          همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرارکرد و همسرش را تنها گذاشت.

          بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.

          ببر رفت و زن زنده ماند

          داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.

           

          اما پسرپرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد

          بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

         
پسر جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که : عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.ازپسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود...

قطره های اشک، صورت پسر را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان میدانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار میکند

          پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و اورا نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود...

           

          جمله روز : آدم ها را از انچه درباره ديگران مي گويند بهتر مي توان شناخت تا از انچه درباره  خود مي گويند.

روزنامه

روزنامه:

پدری در برگشت ازسر کار، دختر 3 ساله خود را از مهد کودک به خانه آورده بود.

پس از در آوردن لباس کار پدر شروع به روزنامه خواندن کرد و دختر بچه شروع به سوال پرسیدن

دختر کوچولو: بابا آسمون چه رنگیه؟

پدر: آبی

دختر کوچولو: ولی بابا قرمز هم هست!

پدر: نه نیست.

دختر کوچولو: چرا هست من خودم عصرها دیدم که آسمون قرمز می‌شه.

پدر: درسته آسمون قرمز هم می‌تونه باشه.

دختر بچه: زرد هم هست مگه نه؟

پدر: فکر نمی‌کنم زرد هم باشه.

دختر بچه: ولی صبح که دست و صورتم را  شستم دیدم که آسمون زرد است.

پدر: تو نمی خوای با عروسکهات بازی کنی؟ برو بازی کن تا من هم روزنامه‌ام را بخونم.

دختر بچه: باشه بابا

ولی چند لحظه‌ای بعد دختر بچه باز برمی‌گردد با انبوهی از سوالات مانند دریا چه رنگی است؟ چرا مامان می‌ره کار؟ بابا چرا عروسکم نمی‌خوابه ؟ و .....

پدر تصمیم می‌گیرد

دختر بچه را به نحوی سرگرم

کند تا حداقل نیم ساعت وقت آزاد داشته باشد. فکری به ذهنش رسید یک شرکت برای تبلیغات عکسی به بزرگی برگ روزنامه از کره زمین به صورت باز شده در روزنامه

چاپ کرده بود.

پدر برگ روزنامه را کند آن را به 50 قسمت پاره و پاره‌ها را هم مخلوط کرد.

پدر: ببین دخترم اگر می‌خواهی به سوالاتت جواب دهم باید اول این تکه‌های روزنامه را بگیری و سر هم کنی تا شکل کره زمین مثل اول درست شود.

دختر بچه با تعجب به پدر نگاه کرد و گفت: باشه ولی شما هم قول بدید اگه من اونو درست کردم دیگه روزنامه نخونی خوب!

پدر: باشه قربون دختر خوبم برم برو بابا

دختر رفت وپدر اندیشید که تا ساعتها دخترش سرگرم خواهد بود.

10 دقیقه بعد دختر بچه بازگشت.

دختر بچه: بابا تمام شد حالا بیا بازی

پدر: تمام شد؟ ببینم

پدر نگاهی کرد دنیا درست شده بود با تعجب پرسید: نکنه مامان کمکت کرد؟

دختر بچه: نه مامان که هنوز نیومده!

پدر: از رو کتاب جغرافی دیدی؟

دختر بچه: جغ جغ جغرافی دیگه چیه؟

پدر اندیشید دخترش راست می‌گوید او که از جغرافی چیزی نمی‌داند.

پدر: پس چگونه با این سرعت دنیا را درست کردی؟

دختر بچه: من دنیا را درست نکردم من فقط عکس آدمی که پشت صفحه روزنامه ایستاده بود را درست کردم دنیا خودش درست شد.

این تنها یک داستان واقعی و ساده بود

 اما باور کنید 

بسیاری از مشکلات و مسایل راهکارهای بسیار ساده‌ای دارند کافی است نگاهتان را عوض کنید.

دنیا را هرطور که دلتان می‌خواهد می‌توانید درست کنید به شرطی که ابتدا انسان‌هایی که پشت آن ایستاده‌اند را درست کنید

 و

برای دنیای خودت تنها هنگامی به آرزوهایت خواهی رسید که از خود شروع کنی و خود را برای آرزوهایت بسازی.

آینده منتظر ما نمی‌ماند

بنابراین من هم منتظر آینده نمی‌نشینم بلکه من آینده‌ام را از امروز می‌نویسم تا در آینده آن را با آرامشی همراه با شادی بخوانم!!

تبر

تبر:

به هیزم شکن ماهری کاری دریک تجارتخانه بزرگ چوب پیشنهاد شد

و او قبول کرد. حقوق پیشنهادی و همه شرایط کار فوق العاده بود و به همین خاطر هیزم شکن عزمش را جزم کرد که تمام تلاشش را به کار بندد و کار را به نحو احسن انجام دهد.

کارفرما  تبری به او داد و او را به محل کارش برد.

روز اول هیزم شکن قصه ما 15 درخت انداخت.

کارفرما برای کار خوبش از او تشکر کرد و گفت که اگر همین گونه ادامه دهد پاداش خوبی خواهد داشت.

این تشویق باعث شد هیزم شکن در  کارش انگیزه بیشتری پیدا کند.

روز بعد هیزم شکن بیشتر تلاش کرد ولی این بار 10 درخت انداخت

روز سوم حتی از روز دوم هم بیشتر سعی کرد ولی فقط 7 درخت را توانست قطع کند.

هر روز که می گذشت تعداد درختها کمتر می شد

هیزم شکن در کار خود مانده بود

بنابراین تصمیم گرفت موضوع را با دوست دانایش در میان بگذارد.

دوستش پس از شنیدن سخنان او گفت: آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟

هیزم شکن گفت: تیز؟؟؟ وقت نداشتم تیزش کنم!

چون سرم گرم قطع کردن درخت ها بودم!!!

گاهی در زندگی لازم است که کمی دست از فعالیت برداریم و نگاهی به خود و داشته هایمان بیندازیم. چیزهایی که داریم همیشه کافی و کامل نیستند . کلید موفقیت این است که هر چند وقت یک بار تبر وجودمان را تیز کنیم!